نامه عاشقانه مادری به فرزندش

فرزند عزیزم:
آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،

اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم ویا نتوانستم لباسهایم را بپوشم،
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است،
صبور باش و درکم کن.
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت عوض کنم.
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم… .
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن.
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم،با تمسخر به من ننگر.
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند، فرصت بده و عصبانی نشو.
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند، دستانت را به من بده… همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی…
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم، عصبانی نشو… روزی خود میفهمی.
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم، خسته و عصبانی نشو.
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم.
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم.
فرزند دلبندم، دوستت دارم.

 

اشعار دروصف بهار وعید نوروز از بزرگان علم ادب


سعدي

درخت غچه برآورد و بلبلان مستند

جهان جوان شد و ياران به عيش بنشستند

حريف مجلس ما خود هميشه دل مي برد

علي الخصوص كه پيرايه اي بر او بستند

بساط سبزه لگدكوب شد به پاي نشاط

ز بس كه عامي و عارف به رقص برجستند

يكي درخت گل اندر سراي خانه ماست

كه سروهاي چمن پيش قامتش پستند

به سرو گفت كسي، ميوه اي نمي آري

جواب داد كه آزادگان، تهي دستند

 

حافظ

صبا به تهنيت پير مي فروش آمد

كه موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد

هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي

درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار

كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد

به گوش هوش نيوش از من و به عشرت كوش

كه اين سخن سحر از هاتفم به گوش آمد

زفكر تفرقه باز آن تاشوي مجموع

به حكم آنكه جو شد اهرمن، سروش آمد

ز مرغ صبح ندانم كه سوسن آزاد

چه گوش كرد كه باده زبان خموش آمد

چه جاي صحبت نامحرم است مجلس انس

سر پياله بپوشان كه خرقه پوش آمد

زخانقاه به ميخانه مي رود حافظ

مگر زمستي زهد ريا به هوش امد

 

(گل) شعر بهاريه

مولانا جلال الدين محمد بلخي

امروز روز شادي و امسال سال گل              نيكوست حال ما كه نكو باد حال گل

گل را مدد رسيد زگلزار روي دوست             تا چشم ما نبيند ديگر زوال گل

مست است چشم نرگس و خندان دهان باغ                        از كرّ و فرّ و رونق لطف و كمال گل

سوسن زبان گشوده و گفته به گوش سرو               اسرار عشق بلبل و حسن خصال گل

جامه دران رسيد گل از بهر داد ما                زان مي دريم جامه به بوي وصال گل

گل آنجهاني است نگنجه درين جهان                       در عالم خيال چه گنجد خيال گل

گل كيست؟ قاصديست ز بستان عقل و جان                        گل چيست؟ رقعه ايست ز جاه و جمال گل

گيريم دامن گل و همراه گل شويم               رقصان همي رويم به اصل و نهان گل

اصل و نهال گل، عرق لطف مصطفاست                    زان صدر، بدر گردد آنجا هلال گل

زنده كنند و باز پر و بال نو دهند                  هر چند بر كنيد شما پر و بال گل

مانند چار مرغ خليل از پي وفا                    در دعوت بهار ببين امتثال گل

خاموش باش و لب مگشا خواجه غنچه وار               مي خند زير لب تو به زير ظلال گل

 

صائب تبريزي

 

از دل پرخون بلبل كي خبر دارد بهار                         هر طرف چون لاله صد خونين جگر دارد بهار

از قماش پيرهن، غافل ز يوسف گشته اند                شكوه ها از مردم كوته نظر دارد بهار

خواب آسايش كجا آيد به چشم سيمتن                  همچو بوي گل، عزيزي در سفر دارد بهار

از براي موشگافان در رگ هر سنبلي                       معني پيچيده چون موي كمر دارد بهار

هر زبان سبزه او ترجمان ديگري است                      از خمير خاكيان، يكسر خبر دارد بهار

ناله بلبل كجا از خواب بيدارش كند              بالش نرمي كه از گل، زير سر دارد بهار

بسكه مي نالد ز شوق عالم بالا به خود                  خاك را نزديك شد از جاي بر دارد بهار

 

دو رباعي بهاري

حيكم عمر خيام نيشابوري

 

بر چهره گل، نسيم نوروز خوش است                      در طرف چمن، روي دل افروز خوش است

از دي كه گذشت هر چه گوئي خوش نيست             خوش باش و ز دي مگو كه امروز خوش است

***

با دلبركي تازه تر از خرمن گل                     از دست مده جام مي و دامن گل

زان پيشترك كه گردد از باد اجل                  پيراهن عمر ما چو پيراهن گل

 

ميرزا عبدالقادر بيدل دهلوي

 

منتظران بهار، بوي شكفتن رسيد               مژه به گلها بريد، يار به گلشن رسيد

لمعه مهر ازل، بر در و ديوار تافت                 جام تجلي به دست، نور ز ايمن رسيد

تامه و پيغام را رسم تكلف نماند                 فكر عبارت كراست معني روشن رسيد

زين چمنستان كنون، بستن مژگان خطاست                        آينه صيقل زنيد ديده به ديدن رسيد

بيدل از اسرار عشق، هيچ كس آگاه نيست              گاه گذشتن گذشت، وقت رسيدن رسيد

 

 

 

 مولانای بلخی:

  اندر دل من مها دل‌افروز تویی

یاران هستند و لیک دلسوز تویی

شادند جهانیان به نوروز و به عید

عید من و نوروز من امروز تویی

 

***

 

حافظ شیرازی:

 

ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی

از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی

به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی

 

 

***

 

سنایی غزنوی:

 

با تابش زلف و رخت ای ماه دلفروز

از شام تو قدر آید وز صبح تو نوروز

از جنبش موی تو برآید دو گل از مشک

وز تابش روی تو برآید دو شب از روز

 

***

 

خواجوی کرمانی:

 

خیمة نوروز بر صحرا زدند

چارطاق لعل بر خضرا زدند

لاله را بنگر که گویی عرشیان

کرسی از یاقوت برمینا زدند

 

***

 

ملک الشعرا بهار:

 

رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود

درود باد بر این موکب خجسته، درود

به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل

به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود

 

***

 

فروغی بسطامی:

 

عید آمد و مرغان رة گلزار گرفتند

وز شاخة گل داد دل زار گرفتند

نوروز همایون شد و روز می گلگون

پیمانه‌کشان ساغر سرشار گرفتند

 

*** 

 

منوچهری دامغانی:

 

نوروز، روزگار نشاطست و ایمنی

پوشیده ابر، دشت به دیبای ارمنی

از بامداد تا به شبانگاه می خوری

وز شامگاه تا به سحرگاه گل چینی

 

 ***

 

سعدی شیرازی:

 

برآمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

 

 ***

 

عبید زاکانی:

 

چو صبح رایت خورشید آشکار کند

ز مهر قبلة افلاک زرنگار کند

رسید موسم نوروز و گاه آن آمد

که دل هوای گلستان و لاله‌زار کند

 

***

 

نظامی گنجوی:

 

بهاری داری ازوی بر خور امروز

که هر فصلی نخواهد بود نوروز

گلی کو را نبوید آدمی زاد

چو هنگام خزان آید برد ب

لحظه تحويل سال 1392 هجري شمسي به ساعت رسمي جمهوري اسلامي ايران:

لحظه تحويل سال 1392 هجري شمسي به ساعت رسمي جمهوري اسلامي ايران:



ساعت 14 و 31 دقيقه و 56 ثانيه

روز چهارشنبه 30 اسفند 1391 هجري شمسي هجري شمسي

مطابق 8 جمادی‌الاولي 1434 هجري قمري

و 20 مارس 2013 ميلادي

نامه  عارفانه وعاشقانه امام خمینی مهربان به همسر جوان باوفایش

نامه  عارفانه وعاشقانه امام خمینی مهربان به همسر جوان باوفایش

 شخصيت مردان بزرگ الهي، برخلاف مردم عادي، تك‌‌بعدي نيست و وجوه گوناگون دارد. آنان با تهذيب نفس توانسته‌اند، اضداد را در خود جمع كنند. برای مثال؛ امام خميني با پشت سر گذاشتن مدارج عالي تعالي انساني، ظرفيت وجودي خويش را چنان وسيع ساخت كه توانست، مفاهيمي ‌چون عرفان، ساده‌زيستي، جهاد، زهد، سياست، مديريت، قاطعيت، عاطفه، سازش‌ناپذيري، انعطاف، فروتني، عزت‌طلبي و... را يكجا در شخصيت خويش جمع آورد. ايشان با وجود قاطعيت و سازش‌ناپذيري، روحي لطيف و عواطفي عالي داشت كه به اشكال گوناگون، جلوه‌گر می شد.

به نوشته جام‌جم، در فروردين سال 1312 شمسي، كه امام عازم سفر حج بودند، در بيروت، نامه‌اي براي همسر باوفاي خويش ـ كه دومين فرزند را در بطن خود داشتند و در آن شرايط حساس روحي، علي‌القاعده از دوري شوي خويش رنجور بودند ـ نوشتند كه به يقين، مطالعه آن براي شما نيز همچون ما جالب است و امام را در تراز انساني كامل و صاحب ابعاد گوناگون مي‌شناساند.


تصدقت شوم، الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم، متشكر شما هستم و صورت زيبايت در آیينه قلبم منقوش است.
عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ كند. [حال] من با هر شدتي باشد مي‌گذرد؛ ولي به حمدالله تاكنون هرچه پيش آمد، خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم(1). حقيقتا جاي شما خالي است، فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراهم نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد.

 در هر حال، امشب، شب دوم است كه منتظر كشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف، يك كشتي فردا حركت مي کند، ولي ماها كه قدري دير رسيديم، بايد منتظر كشتي ديگر باشيم. عجالتا تكليف معلوم نيست، اميد است خداوند به عزت اجداد طاهرينم، كه همه حجاج را موفق كند به اتمام عمل. از اين حيث قدري نگران هستم، ولي از حيث مزاج بحمدالله به سلامت. بلكه مزاجم بحمدالله مستقيم‌تر و بهتر است. خيلي سفر خوبي است، جاي شما خيلي خيلي خالي است. دلم براي پسرت [سيدمصطفي] قدري تنگ شده است. اميد است كه هر دو(2) به سلامت و سعادت در تحت مراقبت آن عزيز و محافظت خداي متعال باشند. اگر به آقا [پدر همسر امام] و خانم‌ها [مادر و مادربزرگ همسر امام] كاغذي نوشتيد، سلام مرا برسانيد. من از قبل همه نايب‌الزياره هستم. به خانم شمس آفاق [خواهر همسر امام] سلام برسانيد و به توسط ايشان به آقاي دكتر [علوي] سلام برسانيد. به خاور سلطان و ربابه سلطان سلام برسانيد.
صفحه مقابل را به آقاي شيخ عبدالحسين بگوييد برسانند.
ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله

 

پي‌نوشت:
1ـ براي عزيمت با كشتي به عربستان براي انجام اعمال حج.
2ـ اشاره به آقا مصطفي و فرزند ديگرشان كه در آن زمان، هنوز به دنيا نيامده بود و چند روز پس از نگارش اين نامه در زماني كه امام در سفر حج بودند، متولد شد و او را «علي» نام گذاردند. وي در كودكي بر اثر بيماري درگذشت. 

عاشورای حسینی

 

 

 

عاشورای حسینی

 

الف:بیعت خواستن یزید از امام حسین

 در حادثه كربلا ما به مسائل زیادی بر می خوریم در یك جا سخن از بیعت خواستن یزید از امام حسین و امتناع امام از بیعت، در یكجا دعوت مردم كوفه از امام حسین و پذیرفتن امام ولی در جایی بدون توجه به مسئله بیعت و بدون توجه به درخواست دعوت كوفیان حضرت حسین (ع) از اوضاع حكومت انتقاد می كند. از فساد و حرام خواریها و ظلم و ستم انتقاد می كند و اینجا  امر به معروف و نهی از منكر را لازم می بیند.

البته حقیقتاً باید گفت همه این سه مورد تاثیر داشته است چون پاره ای از عكس العملهای امام بر اساس امتناع از بیعت پاره ای بر اساس دعوت مردم كوفه و پاره ای بر اساس مبارزه با منكرات و فسادهای آن برهه از زمان صورت گرفته است. حال باید دید دو عامل اصلی قیام چه بوده است. و باید دید كدام عامل تاثیری به سزایی داشته است.

توضیح عكس العمل اول را همه شنیده ایم كه معاویه با چه وضعی به حكومت رسید وقتی اصحاب امام حسن مجتبی (ع)، آنقدر سستی كردند امام یك قرارداد موقت با معاویه امضاء كردند در مفاد این صلحنامه آمده بود كه بعد از مرگ معاویه مقام خلیفه مسلمین به امام حسن برسد و اگر ایشان به شهادت رسیده بودند به برادرش امام حسین منتقل شود برای همین معاویه امام حسن مجتبی را مسموم نمودند تا مدعایی نماند و خود معاویه می خواست حكومت را به شكل سلطنت و موروثی در بیاورد. تا زمان معاویه ، مسئله خلافت و حكومت یك مسئله موروثی نبود و فقط دو طرز تفكر بود:

الف: یك طرز تفكر كه خلافت، فقط شایسته كسی است كه پیغمبر او را منصوب كرده باشد.

ب: یك طرز تفكر دیگر این بود كه مردم حق دارند خلیفه ای برای خودشان انتخاب كنند و این مسئله در میان نبود كه یك خلیفه برای خود جانشین معین كند اما تصمیم معاویه از همان روزهای اول این بود كه نگذارد خلافت از خانه اش خارج شود ولی خود معاویه احساس می كرد این كار فعلا زمینه مساعدی ندارد و كسیكه او را به این كار تشویق و تشجیع نمود مغیره بن شعبه (لعنه ا…) بود چون مغیره خودش طمع حكومت كوفه را داشت مغیره همان شخصی بود كه با غلاف شمشیر به پهلوی خانم زهرا (س) زد و همان مغیره ای كه قبلا هم حاكم كوفه بوده است و از اینكه معاویه او را عزل نموده بود ناراحت بود. برای همین مغیره به شام رفت و به یزیدبن معاویه گفت نمی دانم چرا معاویه درباره تو كوتاهی می كند دیگر معطل چیست؟ چرا تو را جانشین خودش نمی كند یزید گفت پدر فكر می كند این قضیه عملی نیست مغیره گفت عملی است چون هر چه معاویه بگوید مردم شام اطاعت می كنند و مردم مدینه را مروان حكم و از همه جا مهمتر و خطرناكتر كوفه (عراق كنونی) است این هم بعهده من.

یزید به نزد معاویه رفت و مطالب مغیره را گفت وقتی معاویه ، مغیره را احضار نمود مغیره با تملق گویی و منطق قویی كه داشت معاویه را قانع می سازد معاویه هم برای بار دوم به او ابلاغ حكومت كوفه را می دهد (البته این جریان بعد از شهادت امام حسن مجتبی یعنی سالهای آخر عمر معاویه بوده است) مردم كوفه و مدینه با پیشنهاد مغیره و مروان مخالفت كردند لذا معاویه مجبور شد خودش به مدینه برود . معاویه پس از تسلط كامل بر محیط داخلی و پهناور اسلام كه از افریقای شمالی تا حدود چین توسعه یافته بود اولین و بزرگترین اشتباه خودش راجع به سیاست خارجی را مرتكب شد چون وقتی تصمیم گرفت پسر جوان و نالایقش را ولیعهد كند ولی مردم نپذیرفتند و او شكست خورد برای رسیدن به این قصد شومش مرتكب جنایت بزرگی شد و آن این بود كه با امپراطور روم كه نیرومندترین دشمن خونین اسلام و مسلمانان بود به نفع قصد شومش صلح كرد و با این عمل جلوی پیشروی اسلام را در اروپا متوقف ساخت و برای تهدید یك طرفردار نیرومند كه تاج و تخت یزید را پشتیبانی كند حاضر شد باجی هم به دولت روم بدهد.

معاویه زمانیكه كه خودش به مدینه رفت سه نفر كه مورد احترام مردم بودند را خواست (امام حسین –(ع) عبدالله بن عمر فرزند خلیفه دوم ، عبدالله بن زییر، همان شخصی كه به امام علی خیانت كرد و مسبب جنگ جمل شد) معاویه سعی كرد با چرب زبانی به آنها برساند كه صلاح اسلام ایجاب می كند حكومت ظاهری در دست یزید باشد ولی كار در دست شما تا اختلافی میان مردم رخ ندهد حتی به آنها گفت شما فعلا بیعت كنید ولی آنها قبول نكردند. معاویه هنگام مردن، سخت نگران وضع پسرش یزید بود و به او نصایحی كرد كه اگر یزید جامه عمل می پوشاند یقیناً بیشتر می توانست حكومت كند نصایح این بود (ای پسر جان، من رنج بار بستن را از تو بر داشتم، كارها را برایت هموار كردم و دشمنانت را راحت نمودم و رقیبان عرب را زیر فرمانت آوردم مردم حجاز را منظور دار كه اصل تو هستند هر كس از آنها به نزد تو آمد گرامیش دار و هر كدامشان را هم غایب بود احوالش را بپرس اهالی عراق را منظور دار. و اگر خواستند حاكمی را از آنها عزل كنی دریغ نكن چون عزل یك حاكم، آسانتر از برابری با صد هزار شمشیر است اهل شام را هم منظور دار كه اطرافیان نزدیك و ذخیره تو هستند و اگر از دشمنی در هراس یودی از آنها یاری بجو و چون موفق شدی آنها را به وطن خودشان برگردان زیرا  اگر در سرزمین دیگر بمانند اخلاقشان بر می گردد. سپس معاویه می نویسد پسرم من نمی ترسم كه كسی در حكومت با تو نزاع كند مگر 3 نفر حسین بن علی – عبدالله بن زییر- عبدالله بن عمر ]چون هر سه خلیفه زاده بودند.

حسین بن علی شخصی است كه اهل عراق او را رها نكنند و او را وادار به خروج می كنند اگر خروج كرد و برابر او پیروز شدی از او درگذر كه با تو خویشی نزدیك دارد و احترام و خلق او بسیار است و او نوه پیامبر است. اما عبدالله بن عمر اهل عبات است و اگر تنها بماند با تو بیعت می كند. ولی عبدالله بن زبیر اگر بر تو خروج كرد و بر او پیروز شدی بند از بندش جدا كن و تا بتوانی خون دیگران قوم خود را حفظ كن.

معاویه می دانست این سه نفر یقیناً اعتراض خواهند كرد چون اعتراض آنها به نظر معاویه بدین دلیل بود كه اگر خلافت به ارث برده می شود ما هم باید وارث باشیم و اگر خلافت به سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان با سابقه و لیاقت است هزاران مسلمان سابقه دار تر از یزید هم وجود داشت و این اعتراضات واقعاً در ذهن اكثر مسلمان بود معاویه در این نصایح كاملا پیش بینی كرده بود كه اگر یزید با امام حسین (ع) به خشونت رفتار كند و دست خود را به خون آغشته كند دیگر نمی تواند خلافت خود را ادامه دهد بقول بنی امیه متأسفانه یزید نتوانست سیاست مرموزانه پدرش را اعمال كند و سیاستی غلط را اعمال نمود و زحمات 50 ساله امیر را رشته كرد . معاویه فردی زیرك بود و خوب می دانست و می توانست پیش بینی كند بر عكس یزید كه اولا جوان بود ثانیا مردی بود كه اشراف زاده و با لهو و لعب مانوس شده بود و كاری كرد كه در درجه اول به زبان خاندان بنی امیه و ابوسفیان تمام شد.

بعد از اینكه معاویه در نیمه رجب سال 60 هـ . ق به درك رسید یزید به حاكم مدینه ولید بن عقبه ابوسفیان (نوه ابوسفیان) نامه ای می نویسد و مرگ معاویه را اطلاع می دهد و طی نامه ای خصوصی دستور داد از حسین بن علی (ع) و عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر بیعت بیگرد و اگر بیعت نكردند سرشان را برای من بفرست وقتی ولید بن عقبه نامه یزید را دریافت كرد امام بعد از سه روز حركت كرد. (علتش را انشاءالله در تاریخ واقعه كربلا تا شهادت خواهیم گفت) و به مكه هجرت نمود و شاید فكر شود كه هجرت  بدین جهت بوده است كه مكه حرم امن الهی است و خون حضرت را نمی ریزند خیر بلكه اولا اعلام مخالفت خودش را اعلام كرد ثانیا اگر در مدینه می ماند صدایش آنقدر به عالم اسلام نمی رسید و اگر شهید هم می شد خونش تاثیر زیادی نداشت برای همین صدایش در اطراف پیچید كه امام حاضر به بیعت نشده است ثالثاً و از همه مهمتر امام حسین سوم شعبان وارد مكه شد و ماههای شعبان ، رمضان، شوال، ذی القعده و تا هشت ذی الحجه در مكه ماند ماههایی مهم كه مردم جهت حج عمره آنجا می آمدند تا اینكه 8 ذی الحجه رسید و مردم كه برای حج تمتع لباس احرام می پوشیدند و می خواهند به سوی منی و عرفات بروند همان لحظه ناگهان امام حسین (ع) اعلام می كند من می خواهم به طرف عراق و به سوی كوفه بروم یعنی پشت به حج و كعبه می كند و اعتراض و عدم رضایت خودش را به این شكل اعلام می كند. البته مسئله بیعت مسئله اصلی قیام نیست فقط تأثیرش این بود كه جرقه این حادثه عظیم كربلازده شود.
 

ب: دعوت مردم کوفه

در آن روز جهان اسلام سه مركز بزرگ و موثر داشت مدینه كه دارالهجره بود. شام كه دارالخلافه و كوفه كه قبلا دارالخلیفه بود و امیرالمومین علی (ع) در آنجا مركز حكومت خود قرار داده بود. بعلاوه كوفه شهری جدید التاسیس بود كه بوسیله سربازان اسلام در زمان عمر بن الخطاب (ل) ساخته شد و آنرا سربازخانه اسلامی می دانستند، وقتی مردم كوفه می فهمند كه امام با یزید بیعت نكرده نامه به امام می نویسد كه اگر به كوفه بیائید ما شما را یاری می كنیم و تاریخ قضاوت خواهد كرد كه زمینه مساعد بود ولی امام حسین از این فرصت طلائی استفاده نكرد و اگر پاسخ مثبت دهد می دانست كوفیان غیرت ندارند و ناكس هستند و تجربه داشت كه به پیامبر(ص) و علی (ع) و امام حسن (ع) خیانت كرده بودند. متأسفانه وقتی این تاریخها بدون تحلیل و فكر خوانده شوند عده ای دیگر فكر خواهند كرد كه اگر امام در خانه راحت نشسته و كاری ندارد كه به اسلام چه بلائی دارد وارد می شود و فكر می كنند امام را تنها چیزی كه حركت داد دعوت مردم كوفه بوده است در صورتیكه امام حسین آخر ماه رجب كه اوایل حكومت یزید بود برای امتناع از بیعت از مدینه خارج شد و چون مكه حرم امن الهی است و آنجا امنیت بیشتری وجود دارد لذا امام به مكه شرفیاب شدند ولی نامه كوفیان در 15 رمضان به امام حسین (ع) رسید یعنی یكماه و نیم بعد از اینكه امام نهضت خود را با عدم بیعت شروع نمودند نامه ها به دست امام رسید بنابراین دعوت مردم كوفه موضوع اصلی در این نهضت نبود بلكه در یك امر فرعی دخالت داشت. ماه رجب و شعبان كه ایام انجام حج عمره است مردم از اطراف به مكه می آیند و بهتر می توان آنها ارشاد نمود بعد از این ایام هم كه موسم جمع تمتع می رسد و فرصت مناسبی برای تبلیغ است.

بنابراین حداكثر تاثیر مردم كوفه در این حادثه عظیم كربلا این بود كه امام مكه را مركز قرار نداد به سوی كوفه برود وتاثیر دیگرش این بودكه امام پیشنهاد عباس را نپذیرد چون گفته بود امام كوفیان ناكس هستند یا به یمن برو یا به كوهستانهای آنجا پناه ببر یا اینكه دیگر به مدینه برنگرد.

 امام هم مطلع شدند كه اگر در مكه بمانند ممكن است در همان حال احرام كه قاعدتاً كسی مسلح نیست، مامورین یزید خون حضرت را بریزند و هتك حرمت خانه خداوند شود و حرمت حج و اسلام شكسته شود و هم اینكه فرزند پیامبر را در حالت عبادت در حریم خانه فرا به شهادت برسانند از همه مهمتر، خون حضرت سیدالشهدا هدر می رفت و بعد هم شایع می كردند كه حسین با شخصی اختلافی جزئی داشته و او هم حضرت را كشت و مردم جاهل آن زمان هم قبول می كردند مسئله دیگر اگر كوفه هم صد در صد اتفاق آراء داشتند و خیانت نمی ورزیدند احتمال صدرصد نمی توانستیم بدهیم كه امام پیروز می شدند چون تمام مسلمانان كه مردم كوفه نبودند اگر مردم شام را كه قطعاً و یقیناً به آل ابوسفیان وفادار بودند را به تنهایی در نظر بگیریم كافی بود كه احتمال پیروزی را تنزل دهد چون همین مردم بودند كه در دوران خلافت حضرت علی (ع) توانستند در جنگ صفین با مردم كوفه 18 ماه بجنگند.

ج: احیای امر به معروف و نهی از منکر

امام اگر بیعت می كرد اولا تثبیت خلافت موروثی بود ثانیا شخصیت خود یزید است كه او فردی فاسق و بدتر از همه متظاهر به فسق بود معاویه و بسیاری از خلفای بنی امیه فاسق بودند ولی یك مطلب را كاملا درك می كردند و می دانستند اگر بخواهند ملك و قدرتشان باقی بماند باید تا حدودی زیاد ، مصالح اسلامی را رعایت كنند و می دانستند اگر میلیونها نفر جمعیت از نڟاد های مختلف چه در آسیا، آفریقا و یا اروپا در زیر حكومت واحد در آمده اند فقط به این دلیل است كه فكر می كنند خلفای آنها مسلمانند، به قرآن اعتقاد دارند و الا اولین روزی كه احساس می كنند كه خلیفه خودشان ضد اسلام است ، اعلام استقلال می كردند. معاویه هم شراب می خورد ولی دیده نشده بود در یك مجلس رسمی و علنی شراب خورده یا در حالت مستی وارد شود در حالیكه یزید علناً در مجالس رسمی شراب می خورد و میمون بازی می كرد كه حتی برای میمونش كنیه ای به نام اباقیس بود (خصوصیات یزید را در سه عامل مقدس قیام امام حسین(ع) خواهیم گفت) عكس العمل سوم ارزش بسیار بیشتری از دو عامل قبل دارد و به دلیل همین عامل بود كه این نهضت شایستگی پیدا كرد كه برای همیشه زنده بماند وچون نهضتهای والاتر از نظر تعداد و مسائل دیگر بود مثل همین جنگ ایران و عراق و خود بچه رزمندگان كه در صحنه بودند خون و شهادت و آوارگی و … را دیدند الان بعد از چندین سال بعد از جنگ آن را آهسته به باد فراموشی سپرده اند.

بنابراین اگر از امام بیعت هم نمی خواستند یا از او دعوت نمی كردند باز امام قیام می كردند و ساكت نمی شد چون امام فطرتاً شخصیتی منتقد،  معترض ، انقلابی و قائم نسبت به فسادهای جامعه داشتند.

 نتیجه

با توجه به آنچه گفته شد به این حقیقت مى‌رسیم كه قیام امام حسین علیه السلام در آن زمان و با آن وضع حكومت مسلمانان، یك وظیفه الهى و یك فریضه شرعى بود، و بلكه انجام این وظیفه مهم، اختصاصى به شخص امام حسین علیه السلام نداشت و وظیفه هر مسلمانى بود. البته در مورد آن حضرت مهمتر و سنگین‌تر بود؛ از این رو نباید درباره انگیزه این قیام مقدس بیش از این به بحث و گفت وگو بپردازیم، بلكه اگر بخواهیم بحث بیشترى را در این باره دنبال كنیم باید به دنبال پاسخ این سوال برویم كه: چرا دیگران مانند امام حسین علیه السلام قیام نكردند و مخالفت خود را با آن حكومت ننگین و غیرمشروع اعلام ننمودند؟

میان مردم آن زمان به جز بسیارى از افراد عوام و بى تفاوت یا فریب خورده، جمع زیادى نیز از افراد دانشمند و متدین و آگاه به اوضاع و احوال بودند كه نه فریب تبلیغات فریبنده دستگاه بنى امیه را مى‌خوردند و نه زیر بار تهدیدها و تطمیع‌هاى آنها مى‌رفتند، و رشد و درك تحلیل مسائل را نیز به خوبى داشتند؛ مانند عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر و محمدبن حنفیه و عبدالله بن جعفر و دیگران..

خلاصه باید سبب عدم قیام و حركت نكردن آنها را پیدا كرد نه علت قیام امام حسین علیه السلام) را، و عذر آنها را براى نپیوستن به امام حسین علیه السلام جستجو نمود، وگرنه در چنین شرایطى كه ترسیم شد وظیفه هر مسلمانى قیام و مخالفت با آن حكومت بود

 

 

عيد قربان برهمه مسلمانان مبارك باد

عید قربان درنگاه تاریخ ایرانی

عید قربان به عنوان یکی از بزرگترین اعیاد بزرگ اسلا‌می , در مناطق مختلف کشورمان با مراسم و آیین هایی خاص و شکوهی ویژه برگزار می شود. با دقت در نحوه برگزاری این مراسم مشاهده می شود اگرچه مردم هر ناحیه , آداب متفاوتی در این خصوص دارند ولی این مراسم در لایه های عمیق تر شبیه یکدیگر و مطابق با آیین های دیرین و کهن برگزاری عید سعید و عزیز قربان است.

ایرانیان بنا بر رسوم ویژه‌ای که دارند از مدت ها پیش از روز عید قربان , خود را آماده جشن می کنند و مقدمات این مراسم با خرید حیوان قربانی آغاز می شود.

انتخاب حیوان برای قربانی در هر منطقه متناسب با عادت ها و عقاید ویژه همان منطقه است و حیوان قربانی با شرایط خاصی برای زمان ذبح , نگهداری , آماده و آراسته می شود.

خانه تکانی , رفت و روب , شستشو , حمام و نظافت نیز از جمله آدابی است که ایرانیان پیش از عید قربان آنها را به جا می‌آورند.

ایرانیان قربانی خود را در مناطق مختلفی فدیه میکنند , برخی در اماکن مقدس از جمله امامزاده ها , برخی در خانه های مسکونی و برخی دیگر در میدان‌های اصلی محل زندگی به انجام این عمل معنوی می‌پردازند.

هنگام ذبح اشعار و ادعیه خاصی خوانده می شود و قصاب نیز اغلب شرایط و جایگاه ویژه ای دارد.

پس از قربانی بنا بر رسم رایج , گوشت قربانی برای تبرک بین مردم همان ناحیه و بویژه مستمندان توزیع می شود.

از جمله آداب دیگری که در جشن قربانی در میان ایرانیان رواج دارد بازیهای محلی و ارسال هدایا برای نوعروسان است .

قربانی کردن با نیت الهی در بین ایرانیان از ارزش و جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و علا‌وه بر بجای آوردن این سنت حسنه در عید قربان , در هنگام برآورده شدن نذرهای خود و یا بدست آوردن موفقیت های مادی در زندگی نیز با قربانی کردن حیوانی حلا‌ل گوشت و تقسیم آن بین همسایه ها و افراد فقیر , به عرض ارادت به ذات احدیت و شکر گذاری به درگاه الهی می پردازند .

امام جمعه شهر قدس بر لزوم تلاش براي تقويت وحدت و اتحاد تاکيد کرد

امام جمعه شهر قدس بر لزوم تلاش براي تقويت وحدت و اتحاد تاکيد کرد
شهرقدس - امام جمعه شهر قدس شهريار در خطبه هاي نماز عيد سعيد فطر بر لزوم تلاش بيش از پيش مردم و مسئولان براي تقويت روحيه وحدت ، اتحاد و همدلي تاکيد کرد.
مردم متدين شهر قدس در غرب استان تهران روز يکشنبه همزمان با سراسر کشور نماز عيد فطر را در مصلي جديد امام خميني (ره) اين شهر اقامه کردند.
حجت الاسلام "سيد ابوالقاسم مير احمدي" امام جمعه شهر قدس در خطبه هاي نماز
عيد فطر با توصيف مساله تقوي بر وحدت اسلامي که مضامين دعاي عيد فطر است تاکيد کرد.
وي از اقشار مختلف مردم بويژه مسئولان خواست که براي پيشبرد اهداف امام راحل و منويات مقام معظم رهبري به وحدت و اتحاد تکيه کنند.
ميراحمدي در خطبه دوم نماز عيد فطر همچنين از مردم متدين و هميشه در صحنه شهر قدس به خاطر رعايت مسائل معنوي ، حضور در مساجد در ماه مبارک رمضان بخصوص شبهاي قدر و راهپيمايي روز قدس قدرداني کرد.
وي همچنين از تلاش مردم و مسئولان براي ساخت مصلاي باشکوه شهر قدس و آماده سازي آن براي برگزاري اولين نماز عيد فطر در رمضان امسال تشکر کرد.
ميراحمدي با اشاره به شروع سال تحصيلي جديد از پدران و مادران خواست که درطول سال تحصيلي به وضعيت فرزندان خود به منظور رشد و بالندگي هرچه بيشتر کودکان ، نوجوانان و جوانان ايران اسلامي توجه کنند.

تلفن هاي شهر قدس با تهران هم كد مي‌شود

تلفن هاي شهر قدس با تهران هم كد مي‌شود
كد بين شهري 59 هزار شماره مشتركين مراكز مخابرات شهر قدس با اجراي عمليات كابل برگردان از ساعت 22 در تاريخ 8 مهرماه حذف شده و ارتباط تلفني مشتركين اين مراكز احتمالاً چند ساعت با اختلال همراه است.

به گزارش روابط عمومي شركت مخابرات استان تهران،‌ پس از اصلاحات انجام شده و انجام عمليات كابل برگردان پيش شماره تلفن‌هاي مراكز مخابرات شهر قدس از (381 الي 389)‌ به (4681 الي 4689)،‌ مركز مخابرات هفت جوي از (342 به 4689) و مركز مخابرات زرنان از (336 به 4683)‌ تغيير مي‌يابد.

همچنين شماره تلفن‌هاي شركت‌هاي آن محدوده از (3902000،‌ 9713131،‌ 9713232)‌ به (48021000،‌ 9711402، 9711403)‌ تبديل مي‌شود.

ماه مهماني خدا مبارك

سه شهرستان به نقشه جغرافیایى کشور اضافه شد(شهر قدس شهرستان شد)

سه شهرستان به نقشه جغرافیایى کشور اضافه شد

* موافقت دولت با 18 تغيير در تقسيمات کشورى دو استان * هیئت وزیران با ایجاد شهرستان قدس به مرکزیت شهر قدس و شهرستان ملارد به مرکزیت ملارد در استان تهران و ایجاد شهرستان گمیشان در استان گلستان موافقت کرد .

 هیئت ویزران بنا به پیشنهاد وزارت کشور با 18تغییر و اصلاح در تقسیمات کشورى دو استان گلستان و تهران موافقت کرد که بر اساس آن سه شهرستان از جمله شهرستان قدس به مرکزیت شهر قدس، سه بخش و شش دهستان در استان هاى تهران و گلستان به نقشه تقسیمات کشورى جمهورى اسلامى ایران افزوده خواهند شد.


به گزارش پایگاه اطلاع رسانى دولت ، هیئت وزیران بنا به پیشنهاد وزارت کشور با ایجاد شهرستان قدس به مرکزیت شهر قدس که با ساختار تقسیماتى بخش مرکزى شامل دهستان‌هاى هفت جوى و دانش با درجه تراکمى زیاد ، در مجاورت جاده تهران ـ کرج ،‌راه آهن تهران ـ تبریز قرار گرفته است موافقت کرد.

بر اساس این مصوبه، شهرستان ملارد به مرکزیت شهر ملارد از ترکیب بخش‌هاى مرکزى و صفادشت در تابعیت استان تهران ایجاد شد و و بخش صفادشت به مرکزیت شهر صفادشت از ترکیب دهستان هاى صفا دشت و بى بى سکینه در تابعیت شهرستان شهریار ایجادشد.
                                                                   منبع :سایت پایگاه اطلاع رسانی دولت

جشنواره شعر موسیقی گیلکی در شهر قدس

 

بنفشه گل؛ همان گلي است با شكوفا شدنش نويد آمدن بهار را مي دهد، همانطور كه از نامش پيدا است ،پيام آور شادي،  شور، نشاط ، محبت، ونويد بهاراست.

جشنواره مردمي شعر وموسيقي گيلان به نام بنفشه گل كه  در شهر قدس   (قلعه حسنخان) در شرف برگزاري است برنامه هاي متنوعي توسط همشهريهاي فعال در عرصه فرهنگي اجتماعي مقيم شهرقدس آقايان نادر جهان آراي هادي انتشاري وفريدون نورمحمدي وديگر فعالان در اين عرصه كه مصمم هستندتا با اجراي اين برنامه نام گيلان زمين را در تهران بزرگ (شهر قدس) زنده نگه دارند.

 وبراي اين جشنواه گيلاني برنامه هاي متنوعي كه گوياي وضعيت فرهنگي اجتماعي وگردشگري  گيلان به نمايش خواهند گذاشت .ضمناً براي همه مهمانان پذيراي به سبك سنتي تدارك ديده شده است.

وبلاگ گيلانك ضمن تقدير تشكر از همه خوبان ازهمه گيلانيان، خصوصا همشهريان مقيم تهران براي  تما شاي اين برنامه شاد دعوت بعمل مي آورد.

منتظر قدوم سبزتان هستيم.

زمان :  پنج شنبه 22 اسفند87  ساعت 18

  مكان :  كيلومتر 20جاده قديم كرج - شهر قدس- بلوار انقلاب - جنب پارك آزادگان- سالن ورزشي بانوان

باتشكر                                                                                              

http://gilanak.blogfa.com/   وبلاگ گيلانك                                                       

نامه عاشقانه رهبری به همسرش+نامه عاشقانه رهبری به همسرش

نامه عاشقانه رهبری به همسرش+نامه عاشقانه رهبری به همسرش

«تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم، در اين مدت كه مبتلاي به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم متذكر شما هستم و صورت زيبايت در آينه قلبم منقوش است. عزيزم، اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوشي در پناه خودش حفظ كند. [حال] من با هر شدتي باشد مي‌گذرد ولي به حمدالله تاكنون هرچه پيش آمد خوش بوده و الان در شهر زيباي بيروت هستم. حقيقتا جاي شما خالي است. فقط براي تماشاي شهر و دريا خيلي منظره خوش دارد. صد حيف كه محبوب عزيزم همراهم نيست كه اين منظره عالي به دل بچسبد... ايام عمر و عزت مستدام. تصدقت. قربانت؛ روح‌الله.»

گرچه خانم خديجه ثقفي؛ بانو قدس ايران، همسر گرامي امام خميني در همان ايام فروردين‌ماه 1312 هجري شمسي نامه عاشقانه حضرت روح‌الله رهبر آينده انقلاب اسلامي ايران را از فرط شرم و حياي ايراني و اسلامي پاره كرده، اما چند سال پيش اين نامه از همه جا سردرآورده و نه فقط در صحيفه امام كه در مطبوعات و حتي راديو و تلويزيون خوانده شد.

عاشقانه‌ترين نامه‌اي كه از يك فقيه، مجتهد، مرجع تقليد شيعه و رهبر فرهمند ايران طي بيش از يك دهه بر جاي مانده و نه فقط در ميان روحانيان و سياستمداران كه در ميان روشنفكران و نويسندگان هم بي‌نظير است.

اما اين خانم كيست كه «روح‌الله» خميني با همه قدرت و عظمت سياسي و ديني‌اش به قربانش مي‌رود، تصدق‌اش مي‌شود، نور چشم و قوت قلبش مي‌خواند و حتي در ساحل زيباي بيروت صد حيف مي‌خورد كه محبوب عزيزش همراهش نيست؟

***

خديجه خانم ثقفي از تبار «حاج ملاهادي نوري» تاجر مازندراني است كه در اواسط حكومت آغامحمدخان قاجار از شهرستان نور به تهران آمد. پسرش «محمدعلي» بود كه اگرچه تاجر بود، اما به فراگيري معارف ديني روي آورد و دختري از خانواده علماي وقت  را براي همسري انتخاب كرد. فرزند آنان، ميرزاابوالقاسم كلانترتهراني، از پرورش‌يافتگان حوزه تهران، اصفهان و نجف و همشاگردي و هم‌عصر با علماي بزرگي همچون «حاج ملاعلي كني» بود و در محضر درس «شيخ مرتضي انصاري» حضور يافت: «شيخ مرتضي به گفته‌هاي وي در درس اعتماد مي‌كرد و او هم درس استاد را پس از ختم جلسه، براي برخي از شاگردان علاقه‌مند تقرير مي‌كرد تا سرانجام به مقامي نائل آمد كه در چندين جلسه، شيخ مرتضي انصاري به اجتهاد  وي تصريح كرد.» او در زماني كه «ملاعلي كني» توليت مدرسه مروي را برعهده داشت، از نجف به تهران آمد و در اين مدرسه به مدت هفت سال به تدريس فقه و اصول پرداخت كه شاگردانش عالمان بزرگي همچون؛ سيدحسين قمي تهراني، شيخ‌عبدالنبي نوري، سيدمحمدصادق تهراني، شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني و شيخ‌فضل‌الله نوري بودند. ميرزاابوالقاسم لقبش را از «محمودخان كلانتر» دايي‌اش گرفته بود. محمودخان در زمان ناصرالدين‌شاه، مامور رسيدگي به امور اجتماعي و اقتصادي شهر تهران بود كه سرانجام در قحطي‌اي كه در تهران رخ داده بود،‌ ناصرالدين او را در نابساماني‌ها متهم كرد و به دار آويخت. فرزند ميرزاابوالقاسم، همچون پدر يك عالم ديني بود و قريحه شعر داشت و در زمان درگذشت پدر، در رثاي او شعر بلند بالايي سرود. «ميرزا ابوالفضل تهراني» كه شاگرد پدر بود، در تهران مجتهد شد و در حكمت، فلسفه و عرفان صاحب‌نظر شد. او اگرچه به درجه اجتهاد رسيده بود، اما به عراق رفت و با دعوت ميرزاي شيرازي از جلسه درس «ميرزاحبيب‌الله رشتي» در نجف به سامرا آمد و در كنار فقه و اصول به حديث و رجال پرداخت. او همچنين در آن دوره، زبان و ادبيات «عبراني و سرياني» را براي آشنايي با يهوديت و مسيحيت فرا گرفت. او در سامرا هم‌مباحثه با «ميرزامحمدتقي شيرازي (ميرزاي دوم) و سيدمحمد فشاركي اصفهاني» بود. همچنين ميرزا ابوالفضل آنچنان در ادبيات و شعر متبحر بود كه روزي در مجلس ادباي ميرزاي شيرازي، شاعر فرستاده دولت عثماني كه براي عرض اندام در برابر ميرزا آمده بود، مقهور كرد كه درباره آن شاعر عثماني نوشته‌اند: «دستانش چنان مي‌لرزيد كه سطل هنگام فرو رفتن در چاه مي‌لرزد...» او در نهايت به تهران بازگشت و در زمان ناصرالدين‌شاه، توليت مدرسه سپهسالار را برعهده گرفت. او پدربزرگ خديجه خانم ثقفي است كه پدرش هم همچون پدربزرگ روحاني بود و در اين مسير گام بر مي‌داشت. «ميرزامحمدثقفي تهراني» از شاگردان شيخ عبدالكريم حائري يزدي، موسس حوزه علميه قم بود و قريحه شعري او همچون پدرش زبانزد بود. او آنچنان در قم به درس و تحصيل پرداخت كه «دو دوره اصول خارج و عمده مباحث فقهي را از بحث رئيس‌الشيعه، مرحوم حاج شيخ‌عبدالكريم حائري يزدي - رضوان‌الله عليه - استفاده و وي به خط شريف خويش [حائزي بزرگ] به مقام اجتهاد و اعتماد او تصريح كرد.» سپس ثقفي به تهران بازگشت و در مدرسه سپهسالار در رشته فقه، اصول و معارف عقلي، تدريس و اقامه جماعت كرد كه مشهورترين اثر او، «روان جاويد» تفسير فارسي و روان قرآن در 5 جلد است.

**

خديجه خانم ثقفي معروف به «قدسي ايران» دختر ميرزامحمد بود كه «آيت‌الله سيدمحمد صادق لواساني» او را به امام خميني براي همسري پيشنهاد داد. دختر روحاني‌اي كه خود او درباره پدر مي‌گويد: «پدرم خوش‌تيپ، شيك و خوش‌لباس بود؛ مثلا در آن زمان پوستين اسلامبولي مي‌پوشيد و از خانه بيرون مي‌رفت و همه طلبه‌ها تعجب مي‌كردند.» از او درباره نام خانوادگي‌اش مي‌پرسيم، مي‌گويد: «ثقفي به نام عشيره‌اي از اجدادمان باز مي‌گردد كه در كربلا در ركاب سيدالشهدا(ع) جنگيده بودند.» اگرچه، پدر او عالم ديني بود، اما تا دبيرستان، به دخترانش اجازه داد تا در مدارس جديد تحصيل كنند. خديجه خانم مي‌گويد: «پدرم با دبيرستان رفتن من مخالف بود، چون روحيه‌اش متجددانه نبود. او مي‌گفت: چون در دبيرستان معلم مرد است، فراش مرد است و بازرس مرد است، نرو.» به هر حال او تا كلاس ششم تحصيل كرد؛ با چاقچور و لباس آستين‌بلند. پس از آن «از طرف خانواده مادري براي ايشان خانم معلم كليمي جهت تدريس زبان فرانسه استخدام كردند كه بين 6 ماه تا يك سال به ايشان فرانسه درس مي‌داد.» زماني كه پدر او به قم رفت، خديجه خانم با محيط قم آ‌شنا شد و آن را نمي‌پسنديد: «قم مثل امروز نبود، زمين خيابان تا لب ديوار صحن قبرستان بود و كوچه‌ها خيلي باريك بودند. به همين خاطر زود از قم مي‌آمدم و آن دو ماهي هم كه پدرم مرا به زور نگه داشت، خيلي ناراحت بودم.» چراكه او، از خانواده‌اي مرفه بود و با مادربزرگ مادري‌اش در تهران خو گرفته بود. مادرش هم دختر خزانه‌دار ناصرالدين‌شاه بود و به اين دليل «خازن‌الملوك» ناميده مي‌شد. پدرش هم اگرچه روحاني بود، اما از سوي ديگر، با سياست همراه نبود: «در خانواده همسر امام و بعد هم زماني كه اين خانواده با امام وصلت كرد تا آخر روابط سياسي برقرار نبود و به يك معنا اصولا سياسي نبودند، يعني هيچ وقت وارد مسائل سياسي نمي‌شدند و تنها در اين حد از سياست مي‌دانستند كه مثلا شاه عوض شد. خود پدر هم گرچه روحاني بودند؛ اما «روحاني صرف» بود؛ يعني نماز و درس و بحث و اصلا در مسائل سياسي دخالت نمي‌كردند.» اما آنچه مايه آشنايي حاج آقا ثقفي و حاج آقا روح‌الله بود، دين و ديانت بود. حاج سيدمحمد صادق لواساني، دوست مشترك ثقفي و خميني مايه آشنايي را پربار مي‌كرد و او بود كه به حاج آقا روح‌الله گفت: «چرا ازدواج نمي‌كني؟» كه او پاسخ داد: «من تاكنون كسي را براي ازدواج نپسنديده‌ام و از خمين هم نمي‌خواهم زن بگيرم. به نظرم كسي نيامده است.» در اين هنگام لواساني به او پاسخ مي‌دهد: «آقاي ثقفي دو دختر دارد، خانم داداشم مي‌گويد: خوبند.» اينگونه مي‌شود كه آقاي لواساني ماموريت خواستگاري از اين خانواده را برعهده مي‌گيرد،‌ اما پاسخ دختر مورد نظر «نه» است. او از قم بدش مي‌آمد و زندگي با طلبه را نمي‌پسنديد؛ چراكه «طلبه‌ها معمولا خشك بودند، وضعيت مالي خوبي نداشتند و گاهي برخي از آنها احترام به زن نمي‌گذاشتند. البته دليل اصلي عدم تمايل به سكونت در قم بود.» به هر حال يكي از نوادگان امام، ماجراي خواستگاري از «خانم» را «شيرين» توصيف مي‌كند: «10 ماه طول مي‌كشد تا خانم جواب مثبت دهند. 5 بار خواستگاري انجام مي‌شود كه آقاي سيدمحمدصادق لواساني تشريف مي‌آورند، نه آقاي كاشاني. البته پدر خانم اصرار داشتند.» ناگهان با اين سوال روبرو مي‌شويم كه چگونه خانم با اين همه مخالفت جواب مثبت مي‌دهند؟ او مي‌گويد: «حين همين جلسات كه آقاي لواساني مي‌آيند و مي‌روند، خانم خوابي مي‌بينند: «ايشان وارد اتاقي مي‌شوند كه سه سيد نوراني نشسته بودند. يك پيرزني آمد و من [خانم] از او پرسيدم كه اينها چه كساني هستند؟ او گفت: آن وسطي پيامبر(ص) است و آنكه سمت راست نشسته اميرالمومنين(ع) است و سمت چپي امام حسن(ع) است، اما تو كه از اينها بدت مي‌آيد! من پاسخ دادم كه از اينها بدم نمي‌آيد، اينها ائمه من هستند. چرا بايد بدم بيايد؟ خيلي هم دوستشان دارم. پيرزن بار ديگر اصرار كرد كه نه، تو از اينها بدت مي‌آيد!» از خواب بيدار مي‌شوند و براي خدمتكار منزل نقل مي‌كنند. او به ايشان گفت كه چون اين سيد [امام] را رد مي‌كني، اين خواب را ديده‌اي. در نهايت با توجه به اين خواب و نظر مثبت پدرخانم، ايشان جواب مثبت مي‌دهند. يك ماه ابتدايي پس از ازدواج تهران بودند و پس از آن به قم مي‌روند.»

البته پيش از پاسخ مثبت خانم، آقاسيدمحمدصادق لواساني از سوي خانواده ثقفي مامور مي‌شود تا به خمين رود؛ چراكه پدر خديجه خانم به او از قول زنان خانواده گفته بود: «او را نمي‌شناسد و او مال خمين است و دختر در تهران بزرگ شده است و در رفاه بزرگ شده است و وضع مالي مادربزرگش خيلي خوب بوده و با  وضع طلبگي زندگي كردن برايش مشكل است. ما نمي‌دانيم كه آيا داماد اصلا چيزي دارد يا نه. اگر درآمدش فقط شهريه حاج شيخ عبدالكريم باشد، نمي‌تواند زندگي كند. ما مي‌خواهيم بدانيم كه آيا از خودش سرمايه‌اي دارد؟ از آن گذشته آيا داماد زن ديگري دارد يا نه؟ شايد در خمين زن و بچه داشته باشد. شايد در مدتي كه منتظر بوده تا تحصيلاتش تمام شود، صيغه مي‌كرده است و چه بسا از آن صيغه يكي - دو بچه داشته باشد.» به هر حال آقاي لواساني به خمين مي‌رود و خيال پدر دختر را راحت مي‌كند و پاسخ مثبت خديجه خانم براي حاج آقا روح‌الله به ارمغان مي‌آيد.

***

خديجه خانم، قدسي ايران به  منزل آيت‌الله خميني وارد مي‌شود و با عالم ديني‌اي روبرو مي‌شود كه نهايت احترام را براي او قائل است. البته خود خانم هم در ابتداي زندگي اين مساله برايش اهميت داشت: « رابطه خانم با آقا يك رابطه بسيار محترمانه‌اي بوده است. خانم در اول زندگي به آقا گفتند كه بياييد تعبيرات‌مان را با يكديگر محترمانه بكنيم و همديگر را محترمانه صدا بزنيم. هيچ وقت امام يك كلام بي‌احترامي به خانم نكردند و ايشان هم همين‌طور. در طول زندگي 70 ساله آنها هم هيچ‌گاه امام با صداي بلند با ايشان صحبت نكردند. در اواخر حيات امام، خانم به شاه‌عبدالعظيم براي زيارت رفته بودند و دير شده بود. در حالي كه آقا معمولا ساعت 2 بعدازظهر ناهار مي‌خوردند. امام يك ساعت و نيم سر سفره نشسته بودند تا خانم بيايد و غذا نخورده بودند. هيچ‌گاه امام از خانم نخواستند كه فلان چيز را برايشان بياورند؛ آب، چاي و...»

خديجه خانم در بيان خاطراتش در اين باره مي‌گويد: «حضرت امام به من خيلي احترام مي‌گذاشتند و خيلي اهميت مي‌دادند. هيچ حرف بد يا زشتي به من نمي‌زدند. امام حتي در اوج عصبانيت هرگز بي‌احترامي و اسائه ادب نمي‌كردند. هميشه در اتاق، جاي بهتر را به من تعارف مي‌كردند تا من نمي‌آمدم، سر سفره، خوردن غذا را شروع نمي‌كردند. حتي حاضر نبودند كه من در خانه كار كنم. هميشه به من مي‌گفتند: «جارو نكن». اگر مي‌خواستم لب حوض روسري بچه را بشويم مي‌آمدند و مي‌گفتند: بلند شو، تو نبايد بشويي...» امام حتي در مسائل شخصي خانم دخالت نمي‌كرد و در مورد لباس و رفت و آمدهاي او نظر نمي‌داد. نوه امام از قول مادربزرگش مي‌گويد: « اصلا امام كاري به رفت و آمد ايشان نداشت. فقط در ابتدا، امام بايد خانواده يا فرد مورد نظر را مي‌شناختند، اما پس از آن ديگر حرفي نمي‌زدند. در مورد لباس خانم هم كه لباسشان از سوي مادرشان از تهران فرستاده مي‌شد، هيچ وقت امام درباره نامناسب بودن آن سخني نمي‌گفتند. حتي روزي آقا براي دخترشان كه 12 ساله بودند كفش قرمز رنگ مي‌خرند، در آن موقع اصلا رسم نبوده است و دختران بايد كفش سياه پا مي‌كردند. البته خود خانم هم مراعات مي‌كردند، اما خود ايشان مي‌فرمودند كه هيچ‌گاه نشد كه در نوع پوشش يا رفت و آمدم با كسي اظهارنظر كنند.»

سوالي پرسيده مي‌شود كه پس امام به همسر و فرزندانش چه توصيه مي‌كرد كه آنان اينگونه در مسير راستي راه مي‌پيمودند؟ «امام كلا در زندگي به يك اصل معتقد بودند كه خانم اين اصل را اينگونه روايت مي‌كنند: اگر مي‌خواهيد به بهشت برويد؛ دو كار انجام دهيد: اول اينكه هرچه خداوند واجب دانسته، انجام دهيد و هرچه حرام دانسته، انجام ندهيد. امام فقط اين دو قيد را گذاشته‌اند. البته خانم و خانواده كاملا رعايت مي‌كردند چرا كه آقا، فردي نبودند كه در برابر خلاف شرع سكوت بكنند.»

اما به هر حال، خانم هم اين رفتار امام را تاييد مي‌كند و مي‌گويد: «به مستحبات خيلي كاري نداشتند. به كارهاي من هم كاري نداشتند. هر طوري كه دوست داشتم، زندگي مي‌كردم.»‌ امام حتي منزل را به محلي براي تدريس تبديل كرده بودند و به همسر خود به عنوان شاگرد «جامع‌المقدمات» مي‌آموختند: «خانم قبل از ازدواج مدتي ادبيات عرب را نزد پدرشان فرا گرفته بودند. نزد امام هم ادامه دادند و كتاب «جامع‌المقدمات» را مي‌خواندند. امام سريع درس مي‌دادند، از خانم پرسيدم كه ايشان اينگونه تدريس مي‌كردند، شما متوجه مي‌شديد؟ ايشان فرمودند: بله، مي فهميدم. خانم حافظه فوق‌العاده‌اي داشتند، يك غزل را يك بار مي‌خواندند، حفظ مي‌شدند. البته ايشان ذوق شعري هم داشتند. تدريس امام به خانم چندماهي طول مي‌كشد، اما پس از تولد فرزندان، مشغوليت‌شان در خانه بيشتر شد و از طرف ديگر به قسمت‌هايي از ادبيات عرب رسيده بودند كه لازم بود آقا مطالعه كنند و وقت اين كار را نداشتند. بنابراين با موافقت طرفين تدريس متوقف مي‌شود.»

***

امام با آيت‌الله ثقفي، پدر همسرش هم روابط صميمانه‌اي داشت و همواره به طور مستمر در جريان مبارزات خود،‌ با حوصله براي ايشان نامه مي‌نوشت و حالشان را جويا مي‌شد: «روابط دوستانه شديدي داشتند و احترام متقابل مابين آنها وجود داشت.» اگرچه خانواده ثقفي سياسي نبودند و هيچگاه پدر همسر امام به مبارزات سياسي نمي‌پرداخت؛ به جز امضاي دو اطلاعيه، اولي عليه لايحه ايالتي و ولايتي و ديگري درباره مقاله روزنامه اطلاعات عليه امام در دي‌ماه 56.  اما گويا امام هم محيط خانه را سياسي دوست نمي‌داشت: «پس از اينكه خانم وارد منزل آقا مي‌شوند، امام با توجه به اينكه كاملا سياسي بودند، هيچ وقت مسائل سياسي را در خانه مطرح نمي‌كردند خانم امام هيچگاه در مسائل سياسي صحبت و دخالت نمي‌كردند. روحيه ايشان هم همين‌طور است. برخي مي‌گويند كه يكي از علل موفقيت امام هم همين مسئله بوده است كه وقتي وارد منزل مي‌شدند، تشنجات سياسي در آنجا نبوده است.»

حتي پس از انقلاب هم، خانواده همسر امام در ميدان سياست وارد نشدند و به انتقاد يا حمايت از اين و آن نپرداختند و به خانم هم مطالبي را نمي‌گفتند تا به گوش همسر خود [امام] برساند. البته شايد دليل ديگري هم داشت: «اصلا به خانم مطلبي را نمي‌گفتند. اگر هم مسئله‌اي بوده، به دليل اينكه خانم غيرسياسي بودند، مطلبي را نمي‌گفتند. شما اگر وارد فضاي منزل خانم شويد، تنها بويي كه استشمام نمي‌كنيد، سياست است. خانم واقعا خانم خانه بوده است. نظر امام هم اين بوده كه هيچگاه مسائل سياسي را وارد منزل نكنند.»

***

خديجه  خانم در مسير مبارزات امام، ناگهان با شهيد شدن حاج آقا مصطفي، فرزند بزرگش روبرو شد كه بسيار او را بي‌تاب كرد، فرزندي كه « بسيار به او علاقه داشتند و حتي از ديگر فرزندان بيشتر او را دوست مي‌داشتند؛ هنوز هم مي‌گويند و اكنون هم كه گاهي نام آقا مصطفي گفته مي‌شود، ايشان بغض مي‌كنند و گاهي گريه هم مي‌كنند. آقا مصطفي در منزل بسيار محترم بودند و ديگر فرزندان او را «داداش» صدا مي‌كردند و حتي خانم و آقا هم ايشان را «داداش» مورد خطاب قرار مي‌دادند. ايشان بسيار در نجف فعال بودند و روي جنبه مرجعيتي امام تاكيد داشتند. خانم علاوه بر آقا مصطفي، به فرزند ايشان «حسين آقا» هم بسيار علاقه دارند. ايشان كه فوت مي‌كنند، خانم بسيار ناراحت مي‌شود. يك روز از ايشان پرسيدم كه فوت امام يا حاج احمدآقا يا آقا مصطفي، كدام براي شما سخت‌تر بود؟ گفتند: فوت مصطفي مسئله ديگري بود. ايشان زماني كه از فوت آقامصطفي مطلع مي‌شوند، بسيار گريه مي‌كردند ولي زماني كه آقا به خانه مي‌آمدند، گريه نمي‌كردند. از طرف ديگر در مسير امام هم اصلا شك نكردند و حتي ناراحتي خودشان را به امام منتقل نمي‌كردند. البته زماني كه امام براي نماز يا تدريس به خارج از منزل مي‌رفتند، ايشان در حرم يا منزل بسيار گريه مي‌كردند. امام هم زماني كه در نجف تدريس مي‌كردند جاي خالي آقا مصطفي را مي‌ديدند و ناگهان مي‌لرزيدند. اما هيچ‌گاه گريه نمي‌كردند و فقط براي سيدالشهداء و ياران ايشان گريه مي‌كردند.» اما هيچگاه خانم بر بي‌تابي خود براي آقا مصطفي چيره نشدند.

***

نوه خانم و آقا درباره نقش مادربزرگش در منزل امام و همراهي 70 ساله او با ايشان مي‌گويد: «خانم واقعا همراه امام بودند. شك ندارم كه اگر خانم امام نبود، امام به هيچ وجه به اين موفقيت‌ها نمي‌رسيدند. نقش خانم در خانواده نقشي فوق‌العاده است و يك محوريت واقعي دارند. ايشان شرايط امام را در تمامي مقاطع درك مي‌كردند و رياست منزل همواره بر عهده ايشان بود.»

منابع:

-‌‌گفت‌وگو با يكي از نوادگان امام خميني در هفته نامه شهروند

-‌صحيفه امام

-‌ گلشن ابرار، پژوهشكده باقرالعلوم، قم، جلد چهارم و هفتم

-‌‌ستوده،‌ اميررضا، پا به پاي آفتاب، نشر پنجره، بهار 73

 

منبع: وبلاگ گیلانک http://gilanak.blogfa.com

طرح شهرداری شهر قدس(قلعه حسنخان) برای شهر

 

شهردار قدس از آغاز طرح جهادي عمران وآباداني از تاربخ هفتم ديماه خبر داد . وي با اشاره به نزديكي سال جديد و مهلت چند ماهه تا پايان سال 87 گفت : در نظر داريم تعدادي پروژه جديد را از هفتم ديماه شروع كنيم و در آينده نيز سعي بر اين خواهد بود كه تعداد آنها را افزايش دهيم وي مشخصات پروژه هاي فوق را بشرح ذيل اعلام نمود :

 

– اجراي عمليات احداث همزمان 5 پارك محله اي

- اجراي عمليات احداث يك زمين فوتبال چمن مصنوعي

- آغاز عمليات اجرايي يك خانه فرهنگ

- طرح جمع آوري زباله به صورت مكانيزه در سطح شهر

- اجراي عمليات احداث سكوي جمع آوري زباله

- طرح نظافت عمومي شهر

- جمع آوري نخاله هاي شهري

- افتتاح رمپ ورودي شهر

- آغاز عمليات اجرايي تجهيز آسفالت ورودي سرخ حصار

- طرح زيبا سازي برخي مناطق شهري

- آسفالت و لكه گيري معابر داراي اولويت

- اجراي عمليات احداث ساختنان آتش نشاني شماره (4) امامزاده

- اجراي عمليات فاز دوم بهسازي گلزارشهدا

- نصب مخازن وخريد ماشين هاي مربوط جهت راه اندازي سيستم جمع آوري مكانيزه زباله

- اجراي طرح عقب نشيني ساختمانهاي جديدالاحداث

- برخورد با متخلفين مسدودسازي معابر

- راه اندازي ايستگاههاي جديد تاكسيراني و اتوبوسراني درون شهري

- برخورد گسترده با ساخت و سازهاي غيرمجاز

- اجراي عمليات فازجديد كانال زرنان

- اجراي عمليات احداث سرويس بهداشتي همومي در ميدان قدس

 وي در گفتگو با نشريه شهروند قدس گفت: اميد است كه در سال آينده شاهد اجراي پروژه هاي بيشماري جهت عمران و آباداني شهر داشته باشيم.

 

ارتباط رسانه ای نماینده محترم شهرستان شهریار در مجلس شورای اسلامی جناب آقای گروسی

  اطلاعیه

   دفتر نمايندگي جناب آقاي گروسي نماينده مجلس شوراي اسلامي شهريار در   اطلاعيه اي اعلام نموده كه روز شنبه مورخه21/10/  87   ارتباط مردمي در مورد مسايل كشور و منطقه برنامه اي زنده خواهدداشت اين برنامه از شبكه پنج صدا سيما برنامه ريزي شده است

 ساعت پخش برنامه 7صبح خواهد بود.

 وبلاگ قدس نيوزضمن گلايه از دفتر نمايندگي جناب آقاي گروسي  به جهت اطلاع رساني ضعيفي كه در شهرستانهاي شهريار صورت گرفته چون فقط در نماز جمعه اطلاع رساني شدو براي مردميكه نماينده مردمي انتخاب نمودند وبه مجلس فرستاداند نكته نظرات كارشناسي ايشان خيلي مهم است

 از نماينده محترم شهر انتظار داريم خيلي شفاف در مورد مشكلات شهر قدس نظرات خود را اعلان نما يند

 به اميد موفقيت نمايند محترم شهرستان شهريار

 

تاسوعاو عاشورای حسینی برهمه شیعیان جهان تسلیت باد

بی تو هوای خیمه ی ما سرد می شود
رنگ رُخ سه ساله ی من زرد می شود
 
خورشید انعکاس وجود نجیب توست
این دایره نباشی اگر سرد می شود
 
این حلقه های گریه ی سردرگم و غریب
زنجیر آهنی و پر از درد می شود
 
دامان کودکانه ی یک دختر نجیب
بی تو اسیر آتش نامرد می شود
 
بر گِرد توست گردش سیاره ی زمین
هر جاذبه بدون تو ولگرد می شود
 
رفتی و روز روشن ما در مسیر شام
دنبال صبح ِ روی تو شبگرد می شود

 

 

شعر در مورد مردم مظلوم غزه

 

انتفاضه با محرم محرم است

خاک لبنان غرق خون و ماتم است

کل یوم-کل ارض-کربلاست

در نوار غزه عاشورا به پاست

جرم از نوع جنایت قطعی است

غزه غرق فقر و فاقه قحطی است

غزه در آتش به خون غرقاب شد

ننگ و نفرت تحفه بر اعراب شد

درسکوت اعراب راجور و جراست

قلب لبنان زخمی ازاین خنجرهاست

شروه های اشک و واویلاست این

جنگ اسرائیل و امریکاست این

اشک امشب نوحه را آغاز کرد

زخم های قلب من لب با کرد

شمع اشکم روی گونه روشن است

انفجارعشق درخون من است

خون ابوذر..عشق سلمان.. گشته است

زخم همزادمسلمان گشته است

ای اباذر تو مسلمان نیستی

تو ابوسیمی و سلمان نیستی

هرکه راعشق است بی تابی گرفت

شیعه درخون عطروشادابی گرفت

خون چکیدآنقدرتا آهنگ شد

زخم های شیعه رنگارنگ شد

بر کتاب قرن این ظلم سترگ

نام اسلام است مظلوم بزرگ

واضح است و حاجت اعلام نیست

امت واحد به جزاسلام نیست

غرق ماتم غرق درغم خیس خون

امت واحد عزا دارد کنون

کابل و غزه اروپا و عرب

امت واحد ندارد شرق و غرب

روبه سوی صبح ازشب بازگرد

کفر بگذار و به مذهب بازگرد

درک کن اشغال نافرجام را

درفلسطین قدرت اسلامرا

هرزه را در هیبت شرزهنگر

ثلمه اسلام در غزهنگر

غرب درغزه جنایت میکند

شرق با قدرت حمایت میکند

ای جهان بنگرغم ایام را

رنج مظلومیت اسلام را

سهم غزه جنگ و ویرانی شده ست

جرم این مردم مسلمانی شده ست

این رم خوک است این خرناس گرگ

یارصهیون است شیطان بزرگ

قتل عام بیگناهان رسم شد

پیکرغزه سراسر زخم شد

غزه از یغما و یورش خسته است

غرش رگبارها پیوسته است

بدترین تصویر مرگ است و جنون

شهرهای سوخته در دود و خون

می پرد درآسمان در عرش راه

اشک های مردمان بی پناه

این جنایت نیست اوج خفتی ست

انتهای پستی وبی عفتی ست

غرب بی فرهنگ در خونسردی است

علت خاموشی اش بی دردی است

 

و امروزغزه کربلایی دیگر است

کربلایی که علی اصغر ها دارد

کربلایی که زینب ها دارد

کربلایی که غرق خونهاست

 

عکسهای از مردم مظلوم غزه

  با احترام به هر دیدگاه سیاسی مذهبی دل هر انسانی بادیدن این

فاجعه هولناک به درد می آید وگر نه باید به انسانیت آن شک کرذ

                                 برای چه؟ ؟؟؟؟.

 

 

سخنان امام حسین در موضوعات مختلف

 سخنان امام حسين (ع)

 

·     نشانه هاي عاقل

امام حسين فرمود: عاقل، با کسي که مي ترسد او را دروغگو پندارد هم سخن نمي شود، از کسي که مي ترسد او را رد کند درخواستي نمي کند، به کسي که مي ترسد او را بفريبد تکيه نمي نمايد و به کسي که به اميد او اطميناني نيست اميد نمي بندد.

 

·     کمال عقل

امام حسين مي فرمايد: عقل، جز از راه پيروي حق به کمال نمي رسد.

 

·     نشانه هاي دانا و نادان

امام حسين مي فرمايد: از نشانه هاي اسباب قبولي اعمال، همنشيني با خردمندان است و از نشانه هاي اسباب ناداني، کشمکش با نابخردان است و از نشانه هاي دانا، نقادياو از گفتار خود و آگاهي او از اسرار  آراي گوناگون است.

 

·     دانا کيست؟

امام حسين مي فرمايد: اگر همه گفتار دانا نيکو و بحق بود، از خود پسندي در آستانه ديوانگي قرار مي گرفت. همانا دانا کسي است که حق گويي او فراوان باشد.

 

·     صفتهاي زيبا

امام حسين مي فرمود: دانش نطفه بارور معرفت است. تجربه هاي طولاني، فزوني عقل است، شرافت همان پارسايي است. قانع بودن، آسايش تن است، هر که تو را دوست دارد، از پليدي بازت مي دارد، هر که تو را دشمن دارد، بر نابکاري واردت مي سازد.

امام حسين مي فرمايد: هر کس اين پنج چيز را نداشته باشد، از زندگي خود چندان بهره اي نمي برد: عقل، دين، ادب، شرم و خوش خلقي.

 

·     شريف ترين مردم

شخصي از امام حسين پرسيد: شريف ترين مردم کيست؟

امام فرمود: آن کس که پيش از اندرز ديگران، خود پند گيرد و پيش از بيدار باش ديگران، خود بيدار شود.

عرض کرد: شهادت مي دهم که چنين کسي سعادتمند است.

 

·     تسليم در برابر خدا

از امام حسين پرسيدند: چگونه صبح کردي؟

فرمود: صبح نمودم در حاليکه پروردگارم بالاي سرم و آتش، پيش رويم، مرگ، جوينده ام و حساب الهي فراگيرم مي باشد و چنين روزي من، در گرو کردار خويشم، نه آنچه دوست دارم پيدا مي کنم، و نه آنچه نمي پسندم از خود مي رانم و همه کارها در اختيار ديگري است. اگر بخواهد عذابم مي کند و اگر بخواهد از من مي گذرد. بنابراين کدام فقيري از من نيازمندتر است.

 

·     ايمان و يقين

شخصي از امام حسين پرسيد: فاصله ميان ايمان و يقين چقدر است؟ فرمود: چهار انگشت.

گفت: چگونه؟ فرمود: ايمان آن است که آن را مي شنويم و يقين آن است که آن را مي بينيم و فاصله بين گوش و چشم چهار انگشت است.

پرسيد: ميان آسمان و زمين چقدر است؟ فرمود: يک دعاي مستجاب.

پرسيد : ميان مشرق و مغرب چقدر است؟ فرمود: به اندازه ي سير يک روز آفتاب.

پرسيد: عزت آدمي در چيست؟ فرمود: بي نيازيش از مردم.

پرسيد: زشت ترين چيزها چيست؟ فرمود: در پيران هرزگي و بيعاري است، در قدرتمندان،درنده خويي، در شريفان، دروغگويي، در ثروتمندان، بخل است و در عالمان حرص.

 

 

·     اوصاف مومن

امام حسين مي فرمايد: حقا که مومن ، خدا را حافظ خود گرفته و گفتار او را آيينه خود گزيده است. گاهي در اوصاف مومنان چشم مي دوزد و گاهي در ويژگيهاي سرکشان مي نگرد. از اينرو بهره وري او از کلام خدا، در لطايف و در ژرفاي معرفت خود غوطه ور است، از هوشمندي خود، در بلنداي يقين جايگزين است و در پاکي خود استوار است.

·     توکل

از امام حسين (ع) روايت شده است: عزت و بي نيازي از جايگاه خود بيرون آمده به گردش پرداختند، چون با توکل برخورد نمودند و در آن مقيم گشتند.

 

·     تسليم در برابر گزينش خدا

به امام حسين (ع) عرض شد ابوذر مي گويد: براي من، فقر محبوبتر از بي نيازي و مريضي، محبوبتر از سلامتي است. حضرت فرمود: خداي متعال ، ابوذر را رحمت کند، اما من مي گويم: هرکس به نيک گزيني خدا براي او مطمئن شود، جز آنچه را خدا برايش گزيده است آرزو نمي کند.

 

·     خير دنيا و آخرت

 امام حسين (ع) مي فرمايد: خداوند به هر کس راستگويي و نيکخويي و پاکدامني و پاک خوري روزي کند خير دنيا و آخرت را ويژه او ساخته است.

 

·     بهترين عبادت

امام حسين (ع) مي فرمايد: جمعي خدا را از شوق بهشت مي پرستند، اين عبادت سوداگران است و گروهي خدا را از بيم دوزخ مي پرستند، اين عبادت بردگان است و مردمي هم خدا را از روي شکر مي پرستند. اين عبادت آزادگان و بهترين عبادت است.

 

 

·     پاداش عبادت

امام حسين فرمود: هر کس خدا را آنگونه که حق پرستش اوست بپرستند، خدا از فيض خود به او بالاتر از آرزوها و کفايتش ارزاني دارد.

 

·     کبريايي ازآن خداوند است

يک نفر به امام حسين (ع) عرض کرد: در تو کبر وجود دارد؟ حضرت فرمود: همه کبريايي و عظمت از آن خداوند يگانه است که در ديگري نيست. خداي متعال فرمود: عزت، مخصوص خدا و رسول او و اهل ايمان است.

 

·     ادب چيست؟

از امام حسين (ع) پرسيدند: ادب چيست؟ فرمود: اين است که از خانه خود بيرون آيي و با هيچ کس برخورد نکني مگر آنکه او را برتر از خود ببيني.

 

·        پاداش سلام

امام حسين (ع) فرمود: سلام ، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن، ازآن سلام کننده و يکي ازآن جوابگو است.

 

·     بخيل کيست؟

امام حسين (ع) فرمود: بخيل کسي است که از سلام کردن بخل ورزد.

 

·     نشانه هاي خائن و بدکار

امام حسين مي فرمايد: « درستکار آسوده است، بي گناه بي باک، خيانتکار ترسان و بدهکار هراسان است. هرگاه آشفتگي و بلا بر عاقلي روي آورد اندوه خود را با دور انديشي مي زدايد و براي چاره جويي در خانه عقل را مي کوبد.

 

 

 

·     سلام قبل از کلام

مردي با امام حسين (ع) آغاز سخن کرد که خدا عافيتت بخشد، حالت چگونه است؟ فرمود: خدا عافيتت دهد سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است. سپس فرمود: تا کسي سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهيد.

 

·     صفات نيک

امام حسين (ع) در خطبه اي فرمود: هان اي مردم! در اخلاق شايسته و والا با هم رقابت کنيد و در سودهاي معنوي و بهشتي از هم پيشي گيريد، مپسنديد آن کار نيکي را که در آن شتاب ننموده ايد.

بدانيد که هر کار نيکي، سپاسي را بهره مي دهد و پاداشي را از پي مي آورد، چنانچه کار نيک را مجسم بنگريد، آن را در چهره انساني نيکو و زيبا مي ديديد که ناظران را مسرت مي بخشد. هر کس که بخشش کرد ، سروري يافت و هرکس بخل ورزيد، فرو مايه شد.

 

·     راستي و دروغ

امام حسين (ع) فرمود: راستي، عزت است و دروغ، ناتواني، اسرار امانت است و همسايگي، خويشاوندي، ياري رساني صميميت است و کار، تجربه آموزي، اخلاق نيک عبادت است و سکوت، زينت، تنگ نظري و آزمندي، فقر، بخشندگي دارايي و مهرباني، خردمندي است.

 

·     سوگند زياد

امام حسين (ع) فرمود: از سوگند زياد بپرهيزيد زيرا سوگند آدمي از چهار خصلت سرچشمه مي گيرد: يا از خواري است که در خود مي يابد و او را بر ذلت تصديق مردمش بر مي انگيزد و يا از ناتواني در منطق است که سوگندها را پرکننده خلأها و پيوند ساز سخنان بي ربط خود مي کند و يا از بدبيني مردم است که از آنان نسبت به خود سراغ دارد و مي داند که سخنش را جز با سوگند نمي پذيرند و يا از آن روست که زبان خود را بي انديشه بکار مي گيرد.

 

·     آداب سخن

امام حسين (ع) فرمود: پشت سر کسي که از تو ناپيداست چيزي مگو، مگر آنچه که مي پسندي او پشت سرت از تو گويد و همانند بنده اي رفتار کن که مي داند به گنهکاري خود گرفتار مي شود و به نيک رفتاري خود پاداش مي گيرد.

 

·        خوف از خدا

به امام حسين (ع) عرض شد: بيم تو از پروردگارت چه فراوان است؟ فرمود: در روز قيامت جز آنکس که در دنيا خوف خدا داشته کسي ايمن نيست.

 

·     گريه از خشيت الهي

روايت شده که امام حسين (ع) فرمود: گريستن از خشيت خدا، رهايي از آتش دوزخ است و فرمود: گريه ديده ها و خشيت دلها، رحمتي از خداست.

 

·     ياري در جوانمردي

امام حسي (ع) فرمود: آن کس که بخشش تو را نپذيرد، تو را در جوانمردي کمک کرده است.

 

·     انفال مال

امام حسين (ع) فرمود: مال تو اگر براي تو مقدر شده باشد آنرا انفاق خواهي کرد. بنابراين، آن را براي پس از خود مگذار که پس انداز غير تو مي شود، در حاليکه آن را از تو مي خواهند و حساب آن را از تو مي کشند و بدان که تو براي آن نمي ماني، و آن بر تو وفا نمي کند، پس آنرا بخور پيش از آنکه تو را بخورد.

 

 

 

 

·     نصايح امام

امام حسين (ع) فرمود: آنچه را طاقت نداري به عهده مگير، به آنچه نخواهي رسيد مپرداز، آنچه را قادر نيستي به شمار نياور، جز به اندازه اي که سود مي بري هزينه مکن، پاداش، جز به اندازه کارکرد خويش مخواه، جز به فرمانبرداري از خداي سبحان که به دست آورده اي شادمان مشو و جز آنچه که خود را براي آن شايسته مي بيني دريافت نکن.

 

·     شکر

امام حسين (ع) فرمود: شکرگزاري تو براي نعمت پيشين، نعمت تازه را سبب مي شود.

 

 

 

        سخنان امام حسين (ع) پيرامون طلب روزي

امام به شخصي خطاب فرمود: فلاني، در راه به دست آوردن روزي ستيزه گرانه تلاش مکن و بر قدر، همچون واگذار کننده بي اختيار، تکيه ننما، زيرا در جستجوي روزي برآمدن، از سنت است و خلاصه جويي از عفت. عفت مانع روزي نيست و حرص زياد روزي نمي اورد، همانا رزق تقسيم شده است و اجل حتمي است و به کار گيرنده حرص، جوينده گناه است.

 

·     اثر توانمندي

امام حسين فرمود: توانمند شدن بر دشمن، خشم را از بين مي برد و آتش کينه را خاموش مي سازد. هر کس به حال و کار خود داناتر است.

 

·     مدارا کليد مشکلات

امام حسين (ع) فرمود: هر که از تدبير باز ماند و از چاره ها ناتوان گردد، مدارا کليد گره گشاي اوست.

 

·     آثار صله ارحام

امام حسين (ع) فرمود: هر که دوست دارد اجل او تأخير افتد و روزيش فزوني گيرد بايد صله ارحام انجام دهد.

 

·     موارد صبر

در مواردي که حق تو را ملزم مي سازد، بر آنچه نمي پسندي، شکيبا باش و در مواردي که هواي نفس  تو را فرا مي خواند، از آنچه دوست مي داري، خود را نگهدار.

 

·     معناي بردباري

امير مومنان (ع) به حسين (ع) فرمود: فرزندم! حلم چيست؟

فرمود: فرو بردن خشم و بر خود مسلط بودن

 

·     نيکي بايد به خوب و بد

شخصي پيش امام حسين اظهار داشت: اگر نيکي به نا اهل برسد، تباه مي شود، امام حسين (ع) فرمود: چنين نيست، بلکه نيکوکاري همچون رگبار است که بايد به نيک و بد برسد.

 

·     هواي نفس

امام حسين (ع) فرمود: از اين هواهاي نفساني که مجموعه آنها گمراهي و سرانجام آنها آتش است بپرهيزيد.

 

·     حسين (ع) فرمود: کاري مکن که از آن پوزش بدي کردن، پوزش خواستن

امام بخواهي، زيرا مومن نه بد مي کند و نه عذر مي طلبد و منافق هر روز بد مي کند و عذر مي خواهد.

 

·     عذر بدتر از گناه

امام حسين (ع) فرمود: چه بسا گناهي که از عذر طلبي آن نيکوتر است.

 

·        عيب جويي نکردن از ديگران

امام حسين (ع) فرمود: هر که از کسي عيب جويي نکند، کنار هر عيب جويي خود، عذر خواهي را از دست نخواهد داد.

 

·     واقعيت غيبت

شخصي نزد امام از کسي غيبت کرد، امام فرمود: اي فلاني دست از غيبت بردار زيرا غيبت نان و خورش سگهاي دوزخ است.

 

·     دوري از عيبجويان

امام حسين (ع) فرمود: وقتي شنيدي که کسي به اعراض مردم تعدي مي کند سعي کن ترا نشناسد، زيرا بدترين عرض و ناموسها نزد او آبروي آشنايان اوست.

 

·     نتيجه گناه

شخصي به امام حسين (ع) نامه نوشت که: با دو کلمه مختصر مرا پندي ده. حضرت نوشت: کسي که از راه نافرماني خدا درصدد چيزي برآيد، آنچه را اميد دارد زودتر از دست مي دهد و آنچه را بيم دارد زودتر سر مي رسد.

 

·    انواع برادران

امام حسين (ع) فرمود: برادران چهار گونه اند: برادري که به سود تو و به سود خود است، برادري که تنها به سود توست، برادري که به زيان توست و برادري که نه به سود تو و نه به سود خود است.

 

·     تصوير مرگ

امام حسين (ع) فرمود: اگر مردم، مرگ را باور مي کردند و آن را به همانگونه کههست به نظر مي آوردند دنيا ويران مي گشت.

 

·     اندرز گنهکار

شخصي خدمت امام حسين (ع) رسيد و گفت: من مردي گنهکارم و در برابر گناه تاب نمي آورم، مرا نصيحتي فرما!

فرمود: پنج کار را انجام ده، آنگاه هر چه خواهي گناه کن، اول: روزي خدا را مخور و هر چه خواهي کن. دوم: از قلمرو فرمانروايي خدا بيرون شو و هر چه خواهي کن. سوم: به جايي درآ، که خدا تو را نبيند و هر چه خواهي کن. چهارم: هر گاه فرشته مرگ آمد تا جان تو را گيرد او را از خود بران و هر چه خواهي کن. پنجم: هر گاه مالک دوزخ تو را در آتش افکند، در آتش مرو و هر چه خواهي کن.

 

·    اندرز غافلان

امام حسين (ع) فرمود: اگر سه چيز نبود، فرزند آدم هرگز براي چيزي سر خم نمي کرد: فقر، بيماري و مرگ.

 

·     بدترين اوصاف زمامداران

امام حسين (ع) مي فرمود: بدترين اوصاف زمامداران، ترس از دشمنان و بي رحمي بر ناتوانان و خودداري هنگام بخشش است.

 

·     نسخه دادن به پادشاهان

امام حسين (ع) فرمود: به هيچ پادشاهي دستور درمان مده، زيرا اگر سودش بخشد سپاست نمي گويد و اگر زيانش رساند تهمت مي زند.

 

·     ارزش اطعام مسلمان

امام حسين (ع) فرمود: اگر برادر مسلماني را اطعام کنم برايم محبوب تر است تا افقي از بردگان را آزاد کنم. پرسيدند افق چقدر است؟ ده هزار.

 

چگونگی پیدایش شب یلدا( شب یلدا مبارک)

چگونگی پیدایش شب یلدا( شب یلدا مبارک)

شب یلدا بلندترین شب سال ، شب اول برج جدی و شب چله بزرگ زمستان است. فرهنگ معین یلدا را برگرفته از ریشه سریانی ( زبان مردم روزگار باستان سوریه " کلده و آشور" ) ذکر می کند که به معنای "میلاد" است . مهر پرستان آریایی، بدنیا آمدن خورشید را در آن شب که ابتدای انقلاب زمستانی است، جشن می گرفتند. این کلمه در زبان مردم اسکاندیناوی و شمال اروپا، با نامjul " یول" شهرت یافت و میلاد مسیح، مقارن آن  قلمداد شد. مردم ایران زمین آن را یلدا نامیدند .

شعر عیدغدیر خم (عیدتان مبارک)

در غدير خم , طلوع نور بود ----- خم , تجلى گاه , کوه طور بود
کاروانى شد, مقيم آن زمين ----- کاروان سالار, ختم المرسلين
غرق شادى , جمله افلاکيان ----- خرم و سرمست خيل خاکيان
جبرئيل آورد, پيغام از خدا ----- بر حبيب او, رسول مصطفى ص
گفت آوردم , به فرمان کريم ----- بهر تو اينک پيامى بس عظيم
امتت را آگه از اين راز کن ----- عقده از کار دو عالم باز کن
داد فرمان خاتم پيغمبران ----- تا به پا شد, منبرى در آن مکان
بر فراز منبر آن , والا مقام ----- کرد حجت بر مسلمانان تمام

گفت پيغمبرص که بعد از من على ----- رهبر خلق و امام است و ولى
پس بخوانيد اى قدح نوشان خم ----- آيه اليوم اکملت لکم
خانه زاد خانه امن خدا ----- شد وصى و جانشين مصطفى
خانه زاد کعبه نورى منجلى است ----- کعبه دلهاى مشتاقان على است
خانه زاد کعبه بر دوشش به شب ----- مى برد شام يتيمان عرب
تا مبادا کودکى بى نان و آب ----- سر نهد بر بستر و بالين خواب

 

 

عید قربان برهمه مسلمانان مبارک

  

عید قُربان از نگاه مسلمانان

 (در عربی: عيد الأضحی) یکی از روزهای فرخنده در تقویم اسلامی است.

روز دهم ماه قمری ذی الحجه، مصادف با عید قربان از گرامیترین عیدهای مسلمانان است که به یاد ابراهیم و فرزندش اسماعیل، توسط بسیاری از مسلمانان جشن گرفته می‌شود.

عید قربان که از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است، از یک تا چهار روز جشن گرفته می‌شود و در طی آن مردم با پوشیدن بهترین پوشاک خود، پس از انجام عبادات، به دید و بازدید و جشن و سرور می‌پردازند.

البته برگزار کردن مراسم قربانی در این عید بر همه واجب نیست و تنها بر زائران کعبه در مراسم حج واجب است، اما بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان در این روز، گوسفند، گاو یا شتری را قربانی کرده و گوشت آنرا بین همسایگان و مستمندان تقسیم می‌کنند.

حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح می‏کنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده‏ بود - مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو -، حلال می‏گردد و با توجه به اینکه حج، یکی از عبادتهای بسیار مهم در اسلام است، توانایی به انجام رساندن آن نیز برای هر مسلمانی بسیار شادی آور است، در نتیجه، روزی که پس از انجام وظایف‏ سنگین حج، به عنوان جایزه الهی و اتمام احرام پیش می‏آید را عید میدانند.

همچنین در روایت‏های مکرری نقل شده که در روز عید قربان، قربانی کنید تا گرسنگان و بیچارگان نیز به خوراک برسند.

   

 

 

هشتادوهفتمین سالگرد شهادت میرزاکوچک خان جنگلی

من ویارانم در مشقات چندین ساله جز حفظ ایران از تعرض خارجیها وعوامل داخلی نسبت به ایران هیچ مقصود دیگری نداشتیم

میزا کوچک خان

آرامگاه میرزا(روحش شاد)

انتخاب همسر با پيروي از پندهاي قابوس نامه

انتخاب همسر با پيروي از پندهاي قابوس نامه !

 اثر عنصرالمعالي قابوس بن وشمگير است او در اين اثر كه از شاخص ترين آثار كلاسيك و پند نامه اي ايران و در واقع مهمترين پندنامه ايران بعد از اسلام است با ديدي خردگرايانه به زندگي و امور آن مي نگرد . متن نظريات او درباره زنان به شرح زير است . بخوانيد و نظرتان را درباره اين عقايد بيان كنيد :

” چون زن كني ،‌طلب ( مال ) زن مكن و طالب غايت نيكويي زن مكن كه به نيكويي معشوقه گيرند . زن پاك روي و پاك دين بايد و كدبانو و شوي دوست و پارسا و شرمناك و كوتاه دست و كوتاه زبان و چيز نگاه دارنده بايد كه باشد تا نيك بود كه گفته اند كه زن نيك عافيت زندگاني باشد …اگر چه زن مهربان و خوب روي و پسنديده تو باشد تو يكباره خويشتن را در دست او منه و زير فرمان او مباش . زن از بهر كدبانويي بايد خواست ، نه از بهر طبع كه از بهر شهوت از بازار كنيزكي توان خريد كه چندين رنج و خرج نباشد . بايد كه زني رسيده و تمام و عاقله باشد ، كدبانويي و كدخدايي مادر و پدر ديده باشد …زن محتشم تر از خويشتن مخواه و تا دوشيزه يابي ، شوي كرده مخواه ، تا در دل او جز مهر تو مهر كسي ديگر نباشد و پندارد كه همه مردان يك گونه باشند ، طمع مردي ديگرش نباشد “

تفکر بسیجی( هفته بسیج بر بسیجیان شهر قدس(قلعه حسنخان)همه بسیجیان مومن مبارکباد)

تفکر بسیجی

نواي نينوا دارد بسيجي                         صداي آشنا دارد بسيجي
درون جبهه مي‌بينيه  در سر                  هواي كربلا دارد بسيجي
بسيجي ديدة بيدار عشق است                بسيجي پير ميدان دار عشق است

اگر چه كوچك و كم سن و سال است       وليكن در عمل، سردار عشق است

حسين، اي درس آموز شجاعت               بسيجي از تو آموزد شهادت

خوشا سيماي آن دلدار ديدن                حضور حضرت مهدي رسيدن
كنار يار در سنگر نشستن                     سلامي گفتن و پاسخ شنيدن

ز مهدي چونكه ياد آرد بسيجي             به جاي اشك، خون بارد بسيجي

از آن مركب نشين جبهة جنگ             حكايت‌ها به دل دارد بسيجي

شب حمله شب از جان گذشتن            شب حمله شب ميثاق بستن

خدا را ديدن و خود را نديدن                بت وابستگي‌ها را شكستن

شب حمله شب ديدار مهدي است         به سنگر سر كشيدن كار مهدي است

چراغ محفل سنگر نشينان                  فروغ روشن رخسار مهدي است

شب حمله نشان از يار دارد                 دل عاشق در آن شب كار دارد

ميان سنگر و دشت و بيابان                  بسيجي وعدة ديدار دارد

شب حمله شب ميثاق ياران                 كه مي‌بارد گلوله همچو باران

بسيجي زير لب گويد: خدايا                    نگهداري كن از پير جماران

خداوندا به سوز داغداران                       به اخلاص و جهاد پاسداران

به صديقان و پاكان سحر خيز                به اشك ديده شب زنده داران

خداوندا به صبر دردمندان                    به ايثار و جهاد رادمردان

 مقام رهبري را                                     خداوندا خودت سالم نگه دار  

هفته بسیج برهمه بسیجیان مومن مبارک باد

رازهاي موفقيت همسران جوان

                                                       

 رازهاي موفقيت همسران جوان **** رازهاي موفقيت همسران جوان

 حال آنكه دختران و پسران جوان مجرد از كمك‏های همسر خود بی‏نصیب مانده و از بسیاری موقعیت‏ها و فرصت‏های مناسب كه در زندگی به وجود می‏آیند بی‏بهره می‏مانند.

به عقیده بسیاری از فلاسفه و دانشمندان، انسان موجودی مدنی است. به همین دلیل محتاج به پناه و یاور و نیز یاری دلداری است تا با او معاشرت داشته و در مسیر پرپیچ و خم زندگی، غمخوارش باشد. ازدواج با رعایت اصول و شرایط لازم، استفاده از كمك مشترك را برای دختر و پسر جوان تسهیل می‏نماید و به آنها كمك می‏كند تا در زندگی فردی و اجتماعی موفقیت‏های بیشتری به دست بیاورند. حال آنكه دختران و پسران جوان مجرد از كمك‏های همسر خود بی‏نصیب مانده و از بسیاری موقعیت‏ها و فرصت‏های مناسب كه در زندگی به وجود می‏آیند بی‏بهره می‏مانند. بنابراین امر ازدواج برای زوج‏های جوان امری ممدوح و پذیرفتنی است به گونه‏ای كه دختران و پسران جوان به محض رسیدن به شرایط و سن ازدواج باید مبادرت به آن كنند. با این وجود آمارهای نگران‏كننده‏ای كه از اختلافات و جدایی‏ها در میان زوج‏های جوان حكایت دارند نشان‏دهنده این نكته است كه بسیاری از دختران و پسران جوان راه و رسم همسرداری و همسرگزینی را نیافته و ندانسته‏اند و این بر بزرگ‏ترهای خانواده است كه الگوها و نمونه‏های موفق را برای زوج‏های جوان نمونه آورده و راه و رسم زندگی آنها را بازگو دارند. علاوه بر این، همسران جوان باید به نكاتی سخت توجه داشته و آنها را رعایت داشته تا زندگی‏شان در همان آغاز راه دچار تلاطم و تلخی نشود. برخی از این نكات كه لازم است دختر و پسر جوان به كار گیرند و آنها را آویزه گوش دارند به ترتیب زیر است:

 ۱) زندگی مشترك عرصه كمال است نه صحنه پیكار. بنابراین یار و یاور هم باشید و سعی نكنید بر همسرتان تسلط یابید. به عبارت دیگر با هم و در كنار هم باشید نه جدا از هم و رو در روی هم! خانواده زمانی موفق خواهد بود كه در آن هماهنگی وجود داشته باشد و همه اعضا در یك محفل انس با كمال صمیمیت و شادی زندگی كنند. بنابراین همسران جوان باید از هر نوع رفتاری شامل طعنه‏زدن، تحقیر و مقایسه كردن همسر با دیگران و ... پرهیز نمایند.

 ۲) از ابراز محبت نسبت به یكدیگر دریغ نورزید. ابراز محبت به‏موقع در زندگی مشترك، نشاط و طراوت و علاقه را به دنبال خواهد داشت. این امر فقط لازمه چند روز نخستین ازدواج نیست بلكه با گذشت زمان نهال نوپای زندگی به درختی تناور تبدیل می‏شود كه نیاز بیشتری به آبیاری دارد. با ابراز محبت و نشان دادن عشق و علاقه به هم، می‏توان این درخت تناور را برای همیشه بارور و باطراوت نگاه داشت و بر نشاط آن افزود.

۳) عاشقانه به هم نگاه كنید. نحوه نگریستن هر یك از ما به دیگری، به «چگونه بودن ما» بستگی دارد نه به «چگونه بودن او». شیفتگی زمانی حاصل می‏شود كه فكر كنید همسرتان فردی باشكوه، ناب، صمیمی، خوش‏خُلق و خوش‏برخورد است. این شیوه نگرش به همسران جوان می‏آموزد به جای اینكه عشق را جستجو كنند، با عشق و محبت به زندگی نگاه كنند. زبان نگاه، زبان مؤثری است. شما با نگاه كردن به طرف مقابل به او می‏فهمانید به صحبت كردن با وی علاقه‏مند هستید. حالات نگاه كردن اثر معجزه‏انگیزی در ایجاد صمیمیت میان زوجین جوان دارد. میل به صمیمیت نه تنها جنبه جسمی بلكه جنبه روانی نیز دارد.

 ۴) وقتی زن یا مرد جوان اشتباه می‏كنند، صادقانه و صمیمی اعتراف كنند. صداقت و اظهار پشیمانی و ندامت تنها علاج واقعه است. قبول نكردن اشتباه و نپذیرفتن خطا، اختلافات را دامن خواهد زد.

 ۵) در مطرح كردن مسائل ناخوشایند و نامطلوب سعی كنید خود را هم دخالت دهید. مثلاً به جای اینكه بگویید «چرا با فلانی این طور برخورد كردی»، بهتر است بگویید: «كاش با فلانی این طور برخورد نمی‏كردیم.»

۶) اگر خطایی از همسر خود مشاهده نمودید، زود از كوره در نروید و سفره دل‏تان را نزد هر كسی باز نكنید. بخصوص پیش پدر و مادرتان درددل نكنید زیرا این كار موجب سرافكندگی همسرتان شده و امكان آشتی را بسیار ضعیف می‏كند.

 ۷) اگر می‏خواهید عشق و علاقه‏تان تداوم داشته باشد، نخست باید بدانید زمان كافی را برای با هم بودن و ابراز محبت كردن اختصاص بدهید. سعی كنید به انگیزه عشق و ازدواج‏تان بیندیشید؛ با همسرتان در باره نخستین روزهای آشنایی و دوران خوشِ اولین روزها گفتگو كنید. یادآوری شادی‏ها و رویدادهای شیرین، هم وجودتا كرد.

 ۸) انعطاف‏پذیری یكی از ویژگی‏های مهم برای ایجاد سازگاری بیشتر و سلامت روانی است. با چشم‏پوشی و نرمش نسبت به برخی رفتارهای كودكانه و لجبازی‏ها نه تنها می‏توان از تنش‏های بی‏دلیل پیشگیری نمود، بلكه می‏توان از همان اول زندگی بنیاد خانواده را مستحكم نمود. زوج‏های جوان باید به خاطر داشته باشند كه مسائل و موارد اختلاف و یا اختلاف‏برانگیز را برای رسیدن به یك دیدگاه مشترك طرح نمایند، نه به تكرار و تثبیت كدورت‏ها و دشمنیها. را گرم كرده و هم

 

منبع : [ مجله پیام زن 

نامه هاي عاشقانه نيما يوشيج به همسرش عاليه

نامه هاي عاشقانه نيما يوشيج به همسرش عاليه

 


به عالیه نجیب و عزیزم

می پرسی با کسالت و بی خوابی شب چه طور به سر می برم ؟ مثل شمع : همین که صبح می رسد خاموش می شوم و با وجود این ، استعداد روشن شدن دوباره در من مهیا است

بالعکس دیشب را خوب خوابیده ام . ولی خواب را برای بی خوابی دوست می دارم . دوباره حاضرم . من هرگز این راحت را به آنچه در ظاهر ناراحتی به نظر می اید ترجیح نخواهم داد . در آن راحتی دست تو در دست من است و در این راحتی ... آه ! شیطان هم به شاعر دست نمی دهد ، مگر این که در این تاریکی شب ، خیالات هراسنک و زمان های ممتد ناامیدی را به او تلقین کندبارها تلقین کرده است : تصدیق می کنم سالهای مدید به اغتشاش طلبی و شرارت در بسطی زمین پرواز کرده ام . مثل عقاب ، بالای کوه ها متواری گشته ام ، مثل دریا ، عریان و منقلب بوده ام . بدی طینت مخلوق ، خون قلبم را روی دستم می ریخت . پس با خوب به بدی و با بد به خوبی رفتار کرده ام ، کمکم صفات حسنه در من تبدیل یافتند : زودباوری ، صفا و معصومیت بچگی به بدگمانی ، خفگی و گناه های عیب عوض شدند .
آه ! اگر عذاب های الهی و شراره های دوزخ دروغ نبود ، خدا با شاعرش چه طور معامله می کردحال ، من یک بسته ی اسرار مرموزم ، مثل یک بنای کهنه ام که دستبردهای روزگار مرا سیاه کرده است . یک دوران عجیب خیالی در من مشاهده می شود . سرم به شدت می چرخد . برای این که از پا نیفتم ، عالیه ، تو مرا مرمت کن راست است : من از بیابان های هولنک و راه های پر خطر و از چنگال سباع گریخته ام . هنوز از اثره ی آن منظره های هولنک هراسانم
چرا ؟ برای این که دختر بی وافیی را دوست می داشتم ، قوه ی مقتدره ی او بی تو ، وجه مشابهت را از جاهای خوب پیدا می کند پس محتاجم به من دلجویی بدهی . اندام مجروح مرا دارو بگذاری و من رفته رفته به حالت اولیه بازگشت کنم
گفته بودم قلبم را به دست گرفته با ترس و لرز آن را به پیشگاه تو آورده ام . عالیه ی عزیزم ! آن چه نوشته ای ، باور می کنم . یک مکان مطمئن به قلب من خواهی داد . ولی برای نقل مکان دادن یک گل سرمازده ی وحشی ، برای این که به مرور زمان اهلی و درست شود ، فکر و ملایمت لازم است چه قدر قشنگ است تبسم های تو
چه قدر گرم است صدای تو وقتی که میان دهانت می غلتد
کسی که به یاد تبسم ها و صدا و سایر محسنات تو همیشه مفتون است

نیما است

.عزيزم قلب من رو به تو پرواز می کند مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن . خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند . عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان خاموش می سازند .اما من غیر از آن ها و همه ی مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبیعت به من داده ، به قلبم بخشیده ام . و حالا می خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزوای خود به طرف تو پرتاب کنم و این خیال مدت ها است که ذهن مرا تسخیر کرده است می خواهم رنگ سرخی شده ، روی گونه های تو جا بگیرم یا رنگ سیاهی شده ، روی زلف تو بنشینم
من یک کوه نشین غیر اهلی ، یک نویسنده ی گمنام هستم که همه چیز من با دیگران مخالف و تمام ارده ی من با خیال دهقانی تو ، که بره و مرغ نگاهداری می کنید متناسب است بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور اما هیهات که بخت من و بیگانگی من با دنیا ، امید نوازش تو را به من نمی دهد ، آن جا در اعماق تاریکی وحشتنک خیال و گذشته است که من سرنوشت نامساعد خود را تماشا می کنم

دوست کوه نشین تو

نیما

خصوصیات دوست خوب از نظر امام صادق(ع)

خصوصیات دوست خوب از نظر امام صادق(ع)

1.  ظاهر و باطن رفیقت با تو یکسان باشد.

2. زیبایی تو را زیبایی خود و زشتی تو را زشتی خود ببیند.

3.  گر ثروتمند و صاحب مقام والایی باشد، صمیمیت و دوستی خود را تغییر ندهد.

4. آنچه را که در اختیار دارد به حساب رفاقت در مورد تو مضایقه نکند.

5.  تو را در مواقع گرفتاری  ومصائب ترک نکند.

 

میلاد امام رضا مبارک باد

 

شیشه"یی که شیشه عمر می‌شکند

شیشه"یی که شیشه عمر می‌شکند

یکی ازمخدرهای صنعتی که متاسفانه در بسیاری از جوامع و از جمله در کشور ما میان دسته‌ای از جوان‌ها رایج است ، مخدری صنعتی با نام خیابانی "شیشه" است.

نام علمی این ماده مخدر " مت آمفتامین" ‪ Methamphetamineمی‌باشد. این ماده با تاثیر مستقیم بر مکانیسم‌های مغز در نخستین بارهای مصرف ، شادی و هیجان کاذب در فرد ایجاد می‌کند و ماده‌ای بشدت اعتیاد آور است و با تکرار مصرف ، تاثیرات بارهای اول را در مصرف‌کننده که در این مرحله دیگر باید او را " معتاد" خواند و دانست ، ندارد.

از آثار مصرف مخدری مانند شیشه، احساس موقت و زودگذر سرزندگی و سرحالی، افزایش ضربان قلب،افزایش توانایی جنسی،کاهش خواب و آرامش، پرحرفی و تولید افکار بدبینانه، بی‌قراری و خلق تحریک‌پذیر است.

بعد از دوران تاثیر، در فردی که شیشه استعمال کرده است، تمامی آثار پیش گفته در شکل عکس آن نمایان می‌شود، به این ترتیب که در فرد موجب پرخاشگری، کاهش توانایی جنسی، عدم کنترل روانی، انواع اختلالات پارانویی (بدبینی) مرگ مغزی (به ترتیبی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد) اختلال اسکیزوفرنی ، احساس کسلی و سستی و ... می‌شود.

در مورد کسانی که شیشه مصرف می‌کنند باید این نکته

ادامه نوشته