وقتی از جنگ می‌نویسیم از چه می‌نویسم؟

جنگ داخلی آمریکا تاثیری به‌سزا بر ادبیات و نویسندگان این کشور گذاشت.

 شبی در ماه آوریل سال 1861 تقریبا 150 سال پیش والت ویتمن شاعر تصمیم گرفت به اپرا برود.
او پس از دیدن یکی از آثار وردی در نیویورک به قدم زدن پرداخت، در دنیایی که کاملا تغییر کرده بود. پسرک روزنامه‌فروش فریاد می‌زد: «درگیری شدید». ویتمن بعدها نوشت یک نسخه از چاپ فوق‌العاده روزنامه را خرید و زیر نور چراغ هتل متروپالیتن مشغول خواندن شد.
روز قبل نیروهای جنوب به فورت سومتر حمله کرده بودند و جنگ داخلی آمریکا (جنگ بین ایالت‌های شمالی به رهبری آبراهام لینکلن از حزب جمهوری‌خواه و 11 ایالت جنوبی تحت فرمانروایی رئیس‌جمهور جفرسون دیویس رخ داد) آغاز شده بود.
 
در چهار سال بعد این جنگ به ویرانگرترین و تحول‌آفرین‌ترین اتفاق تاریخ آمریکا بدل شد، امری که از زمان ویتمن تاکنون تغییری نکرده است و حالا صدوپنجاهمین سالگرد این جنگ است و هیچ اتفاقی بدین شکل نویسندگان را مجذوب خود نکرده است.
اما نکته جالب این است که جنگ داخلی موجب شکل گرفتن هیچ اثر برجسته یا شاهکار ادبی معاصر نشد!
این مسئله از ابتدا منتقدان و کتاب‌دوستان را شگفت‌زده کرد. ویلیام دین هولز سال 1867 نوشت: «جنگ ما نیروی محرکی برای ادبیات ما بود اما باطن آن را تکانی نداد.» ادموند ویلسن در بررسی دقیقش از جنگ داخلی در کتاب «شناعت میهن‌پرستانه» (1962) نظری موافق با هولز دارد.
 
وقتی پای جنگ داخلی پیش می‌آید هیچ شعر یا رمان یا حتی نویسنده‌ای نیست که با خیال راحت درمورد او بگوییم: متوجه همه چیز شده است، معنای جنگ را فهمیده و آن را لمس کرده. درواقع اثری که اغلب مردم وقتی به جنگ داخلی فکر می‌کنند یادش می‌افتند «نشان سرخ شجاعت» نوشته استفن کرین است. رمانی که 30 سال پس از جنگ چاپ شد و نویسنده‌اش با کمال تعجب متولد 1871 است.
در این بین یک صاحب‌نظر از زوایه‌ای متفاوت به این معضل قدیمی نگاه کرده است. در کتاب «طلوع میدان‌های نبرد: چگونه جنگ داخلی ادبیات آمریکا را تغییر داد» رندال فولر به یادمان می‌آورد در دهه 1860 همچون دهه‌های دیگر نویسندگان بسیاری به ادبیات معرفی شدند که نام آنها برای همه ادبیات‌دوستان آشنا است؛ ویتمن، امرسون، هاتورن، دیکنسن و ملویل. فولر با دقت و تفصیل توضیح می‌دهد چگونه این نویسندگان جنگ را در زندگی روزانه خود، خانواده و دوستان خویش تجربه کردند.
این نام‌ها نشان می‌دهند درحالیکه جنگ داخلی منجر به خلق اثر ادبی ماندگاری نشده است اما عمیق‌ترین تاثیر را بر نویسندگان دوران خود گذاشته است. جنگ بر اعتقادات آنها و شیوه نوشتن آنها تاثیر گذاشت.
 
پس از آغاز جنگ، اهالی شمال به سرعت با هم متحد شدند و به قول ویتمن «یک تن شدند که یکپارچه گام برداشتند.» اما فولر می‌گوید ویتمن و ادبیات او به سرعت درمورد این قطیعت‌ها دچار شک و تردید شدند.
در همین زمان بود که اولین نسل نویسندگان بزرگ آمریکا فرم‌های جدید ادبی را تجربه کردند و اعتقادات سفت و سخت خود درمورد جنگ و اخلاقیات را زیر سوال بردند.
نتیجه‌ای که از تحقیق فولر می‌توان گرفت این است که جنگ داخلی بر ادبیات تاثیر به‌سزایی گذاشته است. برای اولین بار در نثر آمریکا افرادی پیدا شدند که فقط درمورد جنگ نمی‌نوشتند بلکه «ضدجنگ» می‌نوشتند. بسیاری از نویسندگانی که در «طلوع میدان‌های نبرد» به آنها اشاره شده است شاهکارهای خود را پیش از جنگ داخلی نوشتند.
 
اما بررسی آثار پس از جنگ آنها نشان می‌دهد چگونه موفق به انجام کاری بزرگتر شدند، آنها کاری را انجام دادند که ما از نویسندگان دروان جنگ انتظار داریم؛ با شک نوشتن.
ناتانئیل هاتورن که در آن زمان شهرت بسیاری داشت در نامه‌ای مورخ یک هفته پس از جنگ اعتراف کرد: «واقعا نمی‌فهمم برای چه می‌جنگیم و چه نتیجه‌ای از جنگ حاصل می‌شود.» این عدم اطمینان وارد دنیای نویسندگی هاتورن نیز شد.
او که در حال نوشتن یک رمان بود برای استراحت سفری به واشنگتن کرد و در آنجا با آبراهام لینکلن دیدار کرد و مقاله‌اش درمورد آن روزگار را با عنوان «بیشتر درمورد جنگ» در روزنامه «آتلانتیک» به چاپ سپرد. مقاله‌ای که رنگ و بوی ادبی قوی داشت. او در این مقاله همه چیز را از فروش اسباب جنگ گرفته تا ظاهر لینکلن به باد انتقاد گرفت (هرچند درمورد لینکلن سردبیر بخش‌هایی را حذف کرد) و حتی در این مقاله طرفداری «آتلانتیک» از جنگ را به سخره کشید.
 
بسیاری از نویسندگان دلمشغولی وضعیت و حال و روز مردم را داشتند. مدتی پس از سفر هاتورن نیروهای شمالی و جنوبی در شیلو با هم روبرو شدند و اولین نبرد از مجموعه نبردهای خونین شکل گرفت. فولر ادامه می‌دهد با ادامه این جنگ‌ها نویسندگان بیشتری متوجه فاصله زیاد بین اهداف عالی جنگ و واقعیات تلخ آن شدند.
هرمان ملویل برای مثال چند هفته پس از شدت گرفتن جنگ درحال خواندن مقاله‌ای از امرسون بود. ملویل تصمیم داشت از نویسنده‌ای ناموفق به شاعری موفق بدل شود. او که «شاعر» به قلم امرسون را می‌خواند متوجه وقایع روز شد. او پس از این شعر «شیلو» را سرود و در آن وقایع پس از یک نبرد را به تصویر کشید.
امروز شک و تردید هاتورن، ملویل و ویتمن شاید طبیعی به نظر برسد. اما وقتی از جنگ می‌نویسیم چه انتظار دیگری دارید؟
 
آثاری که در آن دوران نوشته شدند، آثاری چون «نشان سرخ شجاعت» نوشته کرین و «در شیلو چه دیدم» نوشته آمبروز بیرس جنگ را به تصویر کشیدند اما نه قهرمان‌پروری آن بلکه واقعیت آن. علاوه بر این همین نویسندگان انتظار خوانندگان از اثری جنگی را تغییر دادند.
در سال 1918 جان دوس‌پاسوس جوان «نشان سرخ شجاعت» را خواند و نویسندگان دیگر نیز به این ادبیات علاقه‌مند بودند. و نتیجه هم چیز عجیبی نیست؛ ادبیات جنگ جهانی اول (آثار دوس‌پاسوس و ارنست همینگوی)، ادبیات جنگ دوم جهانی (آثار نورمن مِیلر و جوزف هلر) و ادبیات جنگ ویتنام (آثار مایکل هر و تیم اوبرایان) همگی در بهترین حالت ادبیات ضدجنگ هستند.
فولر معتقد است همه اینها نتیجه تجربیات نویسندگان دوران جنگ داخلی است. نامه‌های هاتورن، رمان‌های اولیه ملویل و خاطرات ویتمن بیش از هر اثر دیگری ضدجنگ و انسانی هستند.