پنج شنبه 11 اردیبهشت 1404
(1 / 5 / 2025)
بازدید امروز :0 مرتبهبازدید دیروز :0 مرتبهبازدید کل :2158786 مرتبهآی پی شما :13.59.134.12سیستم عامل شما :Unknownمرور گر شما :Mozilla
بیمارستان تامین اجتماعی شهریار43 67 65.22 021 »« بیمارستان امام سجاد(ع) شهریار 5- 43 60 65.22 021
لطفا چند لحظه صبر نمایید.در حال انجام عملیات
امکان ارسال ديدگاه شما در اين باره، در قالب ارسال نظر در انتهاي همين صفحه قرار دارد. صاحبان وب سايت ها و فعالان اينترنتي مي توانند با ايجاد صفحه شخصي از امکان ارسال محتوا: مقالات, لينک, آگهي و...برخوردار شوند. امکانات و خدمات ما را مقايسه کنيد!
روزي اعليحضرت ناصرالدين شاه قاجار در تابستان در عمارت ملوكانه سلطنت آباد دراز كشيده بودند؛در حالي كه درباريان در پايين نشسته، با پادشاه به طور محرمانه صحبت مي كردند.شاه در اثناي سخن گفت:چرا انوشيروان را عادل مي گفتند؟ مگر من عادل نيستم؟احدي جسارت نكرد كه پاسخ دهد. شاه دوباره پرسيد:آيا بين شما هيچ كس نيست كه جواب بدهد؟باز كسي جواب نداد. ادامه سكوت همه را در معرض خطر قرار مي داد. سرانجام حكيم الممالك مرگ را پيش نظر آورد و با ترديد گفت:قربانت شوم. انوشيروان را عادل مي گفتند براي اين كه عادل بود.شاه ابروي خود را در هم كشيد و گفت: آيا ناصرالدين شاه عادل نيست؟باز سكوت و هم آور جلسه را فراگرفت. پس از مدتي ناگزير حكيم الممالك مرگ خود را درنظر آورد و حرف اول خود را تكرار كرد. شاه بيشتر ابرو درهم كشيد و سؤال نخستين خود را باز بر زبان آورد. مجدداً سكوت مرگبار بر دربار حاكم شد. ناگزير حكيم الممالك شانه هاي خود را حركت داد و دست خود را باز كرد.آنگاه شاه با كمال تحقير گفت:اي فلان فلان شده ها! من يقين دارم كه اگر انوشيروان هم مثل شما الواط رشوه خوار و نادرست در دور وبرخود داشت، هيچ وقت ممكن نبود او را عادل بگويند!همه جواب دادند: قربانت گرديم. قبله عالم حقيقت را فرمودند!!!